استراتژیست در دومعنای کنار هم به کار می رود: کسی که میتواند برای سازمان تصمیم استراتژیک بگیرد و نیز کسی که اصول و مبانی و ابزارهای استراتژی را میداند و اگر این دو ویژگی (قدرت و مهارت استراتژیک)در یک نفر جمع شود، آن وقت است که میشود انتظار یک موفقیت ارزشمند را برای سازمان داشت
ورود اوزی مزیتهای فراوانی برای مایکروسافت همراه داشت، اوزی از خارج مایکروسافت به این شرکت آمده بود و تعصبات شرکتی را برای ارزیابی موقعیت رقابتی مایکروسافت و روندهای آینده فناوری نداشت اما کسی بود که دقیقا فهمیده بود آیندهی صنعت نرمافزار را باید در کجا دنبال کرد( Cloud Computing). یعنی داشتن strategic mind-set، الزامی اساسی به شمار می رود حتی اگر فردی از بیرون سازمان به کار گرفته شود.
در کنار اینها البته آن فرد باید ذاتا هم استراتژیست باشد؛ یعنی توانایی و جوهر بلند مدت فکر کردن و پیشبینی آینده و روندها و اتفاقاتی که میافتد، تجسم و آزمودن سناریوهای مختلف احتمالی و کنشها و واکنشهای احتمالی محیط و سازمانها و حتی افراد و چیزهایی شبیه این ها را داشته باشد. به عنوان نمونه مایکروسافت به سراغ اوزی رفت. علت آن تنها توانایی فنی اوزی نبوده است. مایکروسافت به کسی به جای بیل گیتس نیاز داشت؛ چرا که: «حتی در درون مایکروسافت نیز بیل گیتس، بیل گیتس است؛ همان ثروتمندترین مرد جهان. او هنگامی که در یک ساختمان راه میرود، افراد میایستند و به او خیره میشوند.» بنابراین وقتی که در جلسات بحث و بررسی دربارهی آینده و روندهای فناوری و استراتژیهای آیندهی مایکروسافت گیتس حضور داشت، با وجود اینکه خودش هم نمیخواست، آخرش، حرف، حرفِ بیل بود! بنابراین اوزی وارد مایکروسافت شد تا هم بتواند بهعنوان استراتژیست اصلی مایکروسافت کاری کند و هم اینکه همهی مدیران ارشد شرکت هم بفهمند که این اتفاق افتاده است! ورود اوزی مزیتهای فراوانی برای مایکروسافت همراه داشت، اوزی از خارج مایکروسافت به این شرکت آمده بود و تعصبات شرکتی را برای ارزیابی موقعیت رقابتی مایکروسافت و روندهای آینده فناوری نداشت اما کسی بود که دقیقا فهمیده بود آیندهی صنعت نرمافزار را باید در کجا دنبال کرد( Cloud Computing). یعنی داشتن strategic mind-set، الزامی اساسی به شمار می رود حتی اگر فردی از بیرون سازمان به کار گرفته شود.
اوزی بعد از ورود به مایکروسافت چه کار کرد؟ واقعا هیچ کار عجیب و غریبی نکرد؛ جز اجرای درست فرایند تدوین برنامهی استراتژیک تکنولوژی به صورت خلاصه در این فرایند شما دو تا انتخاب دارید: یا ببینید بازار چه میخواهد و شما باید چه تکنولوژی را توسعه بدهید که به آن پاسخ بدهید یا برعکس، ببینید شما چه دارید که میتواند برای بازار جذاب باشد. اوزی شکل اول را انتخاب کرد؛ یعنی با فرض اینکه نرمافزار در آینده به صورت کامل مبتنی بر cloud computing است، ابتدا در جلسات تسهیلگری توسعه استراتژی در سازمان، همهی مدیران ارشد شرکت را به این باور رساند که جهت آیندهی حرکت به کدام سو است، در مرحلهی بعد تلاش کرد تا همه روی نقاط ضعف و قوت داخلی مایکروسافت توافق کنند و در مرحلهی آخر، سبد تکنولوژیهایی که مایکروسافت برای ورود به بازار cloud computing توسعه میداد در همکاری جمعی و البته با تسهیلگری اوزی انتخاب شد. این طوری بود که پلتفرم مایکروسافت آزور بهعنوان سیستم عامل ویژه cloud computing توسعه داده شد، بینگ جایگزین live search مایکروسافت شد و آفیس هم آنلاین شد!
از عملکرد اوزی در مایکروسافت بهخوبی میبینیم که نقش یک استراتژیست (بهویژه یک استراتژیست تکنولوژی) در سازمان چیست: پیشبینی درست جهت حرکت آیندهی سازمان و ایجاد یک توافق جمعی در سازمان در مورد آن جهت و نقاط ضعف و قوت سازمان. بهعبارت بهتر استراتژیست در سازمان حضور دارد تا همه را به این باور برساند که: ما میتوانیم و از آن مهمتر اینکه باید چه کنیم!