سلام خدا جون ... یه بار دیگه نو نوار شدیم اومدیم !!

vase behtarin harfhast !! to onvar nazar bede !!

نظرات 178 + ارسال نظر
پسته یکشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 02:09 ق.ظ

اگر تنهاترین تنهاها باشم، بازهم خدا هست... او جانشین تمام نداشته‌هاست!

اما چه رنجی است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن و چه بدبختی آزاردهنده ای است تنها خوشبخت بودن! در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است !!!!


دکتر علی شریعتی

. یکشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 12:15 ب.ظ

هیی هیی هیی توی سایت دانشگاهیم...بعد یه ترم!!!!!!!!!!!!!!!!!
چه کیبُرد تازه ای!!

ا ِ !! بلاخره یکی راه پیدا کرد به سایت داشگاه !!!
خب !! خدا رو شکر !!! مبارکه !!

جون ِ من ؟؟!! به به ... به به میبینم که دانشگاه ولخرجی کرده !!! کاش یه عکسی چیزی میگرفتی ازش یادگاری نگهش میداشتیم !!!
خوب بودااا !!

مردمک ِ جلد ِ بیست و سه ! یکشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 03:06 ب.ظ



دست خداحافظی از sie که نداشتم!
اما در سلام سپاری ! چیره دستی مجربّم !
با یک دنیا طراوت و خوش اقبالی و خوش فکری و صمیمیت .. سلام bahmaniha86 !
سلام جلد 23 !

بلی ... ۱۰۰ البته !!!

سلااااام ای شاعر ...
سلاااام ای وبلاگ نویس ...
سلاااام ای از همه چی خبر دار ...
سلاااااااام مرزه جون ...
سلااام ای ریحان ِ درونی ...
سلااااام پرپر خانِم ...
:دی !!

آلفرد یکشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 04:38 ب.ظ

مبارکه!!!هم جلد جدیدو هم خونه ی جدید.....

مرسی ... مرسی ...
اولین مرسی واسه اولیه ... دومین مرسی هم مال ِ دومیه !!
:دی !!

گزارشگر یکشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 05:37 ب.ظ

به نام خدا
همای:روز معلم مبارک
ماهم روز معلم رو به معلمای کلاس تبریک میگیم
سلام به همه بهمنی های عزیز
با عرض تبریک به مناسبت افتتاح وبلاگ خود خود خودمون
شروع میکنیم گزارش که چه عرض کنم خلاصه ای از بازی های غیور مردان بهمنی رو امیدواریم که خوشتون بیاد
قبلش بگیم که این مطلبا رو مینویسیم به دو دلیل
۱.اونایی که نمیتونن بیان و بازیا رو ببینن حداقل به این طریق از چندو چون کار مطلع بشن
۲.بعد از یه عمری که اومدیمو یه سری به اینجا زدیم خاطراتمون دوباره زنده بشه.
خپ
اول ترکیب کلی تیم:(به ترتیب حروف الفبا)
واکی بایاشی-۰۰:۰۰- آلفرد-ابلیس-تارو-تکپر-جک(ولوبیای سحر امیز)-مهدی زلفی(اسم مجازی نداشت)-همای
سرپرست
امیر قرایی(اینم اسم مجازی نداشت)
نتیجه بازی (گرچه باعث شرمندگیه)
بهمنی ها ۵-۴ شاهین
توالی گل ها
۰-۱
۱-۱
۲-۱
۲-۲
۴-۲
۴-۳
۵-۳
۵-۴
شرح گل ها:
(تو این قسمت فقط نحوه به ثمر رسیدن گلهای بهمنی ها رو مینویسیم)
گل اول:روی پاس خوبه ابلیس تارو با یک ضربه فوق العاده توپ رو به گل تبدیل کرد
گل دوم:ابتدای نیمه دوم پاس کاری عالیه آلفرد و تارو آلفرد را در یک موقعیت خوبه گلزنی قرار داد و او هم با ضربه دقیق توپ رو وارد دروازه کرد
گل سوم:روی ضربه کرنر و حرکت خوبه تکپر و پاس دقیق تارو باعث شد تکپر گل سوم رو به ثمر برسونه
گل چهارم:ضربه خطایی که روی حرکت خوبه همای بدست اومد تارو که شروع کننده خطا بود روی حرکت بدون توپ همای که باعث شد تکپر خالی بشه تارو پاس خوبی به تکپر داد و او هم اون رو تبدیل به گل کرد
گل پنجم:روی پاس سریع جک (و لوبیای سحرآمیز)با حرکت عالی و بسیار سریع تارو و ضربه فوق العاده اش که تقریبا از روی خط کرنر زده شد دروازه حریف رو باز کرد
حواشی:
اولش بگیم که حسابی جا خوردیم
چون خیلی تیم سخت کوش و دونده ای بود ولی بچه ها با غیرت بازی کردنو بردیم!!!
۱.دو ضربه تکپر رو از روی خط دروازه مدافعین بیرون کشیدن که به گفته بیننده ها یکیش گل شده بود که متاسفانه داور ندید.
۲.تارو یک ضربه به تیرک زد که البته تعادل کافی نداشت.
و همین تارو از فاصله خیلی نزدیک روی پاس همای ( کشتی مارو همای)-که مصدومم شد روی همین پاس- محکم به بیرون زد(خودش میگه که میخواسته روحیه شونو ضعیف کنه که زیاد باورتون نشه)
۳.متاسفانه یادمون رفت عکس بگیریم(ایشالا بازی بعد)
۴.آقای قرایی کت شلوار پوشید بود و حسابی حس گرفته بودو کلی حرص خورد
۵.اگه دروازه بانمون نبود با اختلاف بازی رو واگذار میکردیم
۶.همای میگه روز معلم مبارک(ولمون نمیکنه)
۷.مهدی زلفی متاسفانه مارو تحت اون فشار سنگین تنها گذاشت و نیومد
البته موجه بود چون رفته بود دکتر(ایشالا که زود خوب میشه و برمیگرده به جمع ما)
بهترین بازیکن زمین:
با اجازه ابلیس که خیلی خوب دفاع کرد و تکپر که دو گل زد
تارو رو به عنوان بهترین بازیکن زمین انتخاب میکنیم به دلیل دو گل و سه پاس گلی که داد
التماس دعا واسه بازی بعد!

بسمه رحیم ...
سلام ....
هیی هیی هیی ...
مرسی روز معلم معلمای کلاسم مبارک !!! معلما ؟؟!! نه نه ... فکر کنم فقط میس رستمی معلمن !!!
پس روز معلمشون مبارک ... :دی !!
مرسی ممنون ... منم به همه ی همه تبریک میگم ...
مرسی ممنون ... ماها هم سراپا گوشیم ...
خب ... واقعا !! جفت دلیل ها هم دلیل های عالی و خوبی هستن !!
خخخخخببب؟؟؟؟؟؟!!!

هیی هیی هییی ...
هیی هیی هییی ...
خدایی عجب اسماییییییی !!!
هیی هیی هیی ... (دل شاد شدم !!)


آفرین
حالا
۱
۲
۳
۴
دست دست دست دست !! به افتخار بچه های تیم ...
نه ... دیگه شکست نفسی میفرماییناااا !!!‌ نتیجه عالیه عالیه !!!

نه نه ... واقعا تو ترشی نخوری یه چیزی میشیااا !!! واقعا عالی گزارش میکنی !! آفرین ...

هیی هیی هیی ...
هیی هیی هیی ... کاملا میتونم مستر قرایی رو تصور کنم !! یه چیز تو مایه های علی دایی !!!
هیی هیی هیی ...

نه نه ... خدایی خیلی خیلی خوب بازی کردین ... واقعا دست مریزاد ... بازیه عالیی بوده ...

مرسی مرسی مستر همای !! چشم مبارکه !! ( هیی هاا هاا !! از این شکلک خبیثااا !!)

بلی ... دست مستر تارو درد نکنه !!
حالا به افتخارشون
۱
۲
۳
۴
دست دست دست دست !!!!

محتاجیم به دلار برادر !!! (:دی)

مهندس کپک ( kapak ) یکشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 07:27 ب.ظ

کلاس‌های تخصصی برای آقایان!!!

کلاس ١
چگونه جایخى را پر می‌کنند؟
برگزارى به صورت مرحله به مرحله همراه با نمایش اسلاید
مدّت: ۴ هفته، دوشنبه‌ها و چهارشنبه‌ها از ساعت ١٩ تا ٢١

کلاس ٢
آیا دستمال توالت خود به خود عوض می‌شود؟
برگزارى به صورت میزگرد و بحث آزاد
مدّت: ٢ هفته، شنبه‌ها از ساعت ١٨ تا٢٠

کلاس ٣
مسئولیت پذیری در قبال سطل زباله بردن یا نبردن ؟
برگزارى به صورت کار عملى و گروهى
مدّت: ۴ هفته، یکشنبه‌ها از ساعت ١٩ تا ٢١

کلاس ۴
تفاوت‌هاى بنیادى بین سبد لباس‌هاى کثیف و کف زمین
برگزارى به صورت نمایش فیلم با توضیحات تکمیلى
مدّت: ٣ هفته، پنج‌شنبه‌ها از ساعت ١۴ تا ١۶

کلاس ۵
آیا ظرف‌هاى غذا می‌توانند خودشان پرواز کنند و در سینک آشپزخانه فرود آیند؟
برگزارى به صورت نمایش ویدیویى
مدّت: ۴ هفته، سه‌شنبه و پنج‌شنبه‌ها از ساعت ١٩ تا ٢١

کلاس ۶
گم کردن ریموت کنترل و از دست دادن هویت
برگزارى به صورت کارگاه آموزشى همراه با گروه‌هاى پشتیبان
مدّت: ۴ هفته، چهارشنبه‌ها و پنج‌شنبه‌ها از ساعت ١٩ تا ٢١

کلاس ٧
یادگیرى چگونگى پیدا کردن چیزها …… ابتدا نگاه کردن به سرجایش و بعد زیر و رو کردن خانه
برگزارى به صورت بحث آزاد
مدّت: ٢ هفته، دوشنبه‌ها از ساعت١٨ تا ٢٠

کلاس ٨
حفظ سلامتى : گل آوردن براى همسر سلامتى شمارا به خطر نمی‌اندازد
برگزارى به صورت نمایش اسلاید همراه با نوار صوتى
مدّت: سه شب، یک‌شنبه، سه‌شنبه و پنج‌شنبه از ساعت ١٩ تا ٢١

کلاس ٩
مرد واقعى هنگامى که راه را گم کرد از یکنفر سوال می‌کند
برگزارى به صورت میزگرد و بحث آزاد
مدّت: حداقل ۶ ماه، سه‌شنبه‌ها از ١٨ تا ٢٠

کلاس ١٠
آیا از لحاظ ژنتیکى غیرممکن است که به هنگام پارک کردن ماشین توسط همسرتان ساکت بنشینید؟
برگزارى به صورت شبیه‌سازى کامپیوترى
مدّت: ۴ هفته پنج‌شنبه‌ها از ساعت ١٢ تا ١۴

کلاس ١١
تفاوت‌هاى بنیادى بین مادر و همسر
برگزارى به صورت آنلاین و نقش بازى کردن
مدّت: نامحدود، سه‌شنبه‌ها از ساعت ١٩ تا ٢٢

کلاس ١٢
حفظ آرامش به هنگام خرید کردن همسر
برگزارى به صورت تمرینات مدیتیشن و روش‌هاى تنفسى
مدّت: ۴ هفته، شنبه‌ها و سه‌شنبه‌ها از ١٧ تا ٢٠

کلاس ١٣
مبارزه با فراموشى … به یادآوردن روز تولد، سالگردها و سایر تاریخ‌هاى مهم
برگزارى به صورت جلسات شوک درمانى
مدّت: سه شب، یک‌شنبه و سه‌شنبه و پنج‌شنبه از ساعت ١٩ تا ٢١

کلاس ١۴
اجاق گاز: چیست و چگونه استفاده می‌شود؟
برگزارى به صورت نمایش زنده
سه‌شنبه‌ها از ساعت ١٨ تا ٢١


هیی هیی هیی ...
هیی هیی هیی ...
هیی هیی هیی ...
.
.
.
هیی هیی هیی ... خیلی بامزه بود !!
کلاس های واقعا بع درد بخوری هستن !!
آقایون حتما ثبت نام کنین ... خیلی عالیه هااا !!

مهندس کپک ( kapak ) یکشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 07:32 ب.ظ

این کلاس ها را هم برای خانم ها برگزار می کنیم:

کلاس‌های تخصصی برای خانوم ها!!!
در 4 ترم فشرده

۱- چگونه کلاچ بگیریم و بعد از تعویض دنده آنرا رها کنیم؟

2- چگونه در عرض یک ساعت !!!حاضر شده و از خانه خارج شویم؟

3- چگونه ویندوز رایانه خود را عوض کنیم؟

4- چگونه لامپ سوخته را عوض کنیم؟

5- چگونه واشر شیر آب را عوض کنیم؟

6- چگونه یک عنکبوت را به هلاکت برسانیم؟

7- آموزش نحوه خریدن کفش به طوری که:

مچ پایمان در نرود

پایمان تاول نزند

بتوانیم از درب خانه تا اتوموبیل راه برویم؟

سه روز آن کفش را بپوشیم

و تعادل خود را حفظ کنیم

8- آموزش خریدن گوشت و خرد کردن و آماده کردن آن

9- آموزش شناختن تفاوت بین شلغم و ترب


در صورت موفقیت در آزمون نهایی کل شهریه مسترد می گردد !!

بلی ... اینم یه حرفیه ...
خب توی اولی ماها خندیدیم ...
خب حالا هم آقایون بخندن !!!

اصلانشم !!! ما که بخیلی نیستیم !!

اما کفش ِ خیلی باحال بود !!
هیی هیی هیی ...
هیی هیی هیی ...

تک پر یکشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 08:41 ب.ظ

سلام
به به به
مبارکه
این روزا چقدر خوبه اخبار خوب همینطور پشت سر هم میان
اینم اخریش
وبلاگ بی منت
امن
خوشجیل و موشجیل
با وقار
زیبا
.
.
.
و از همه مهمتر صمیمیه خومون
حالا
۱
۲
۳
۴
دست دست دست دست
(نشمر حواسم بود هیی هیی هیی)

علیک سلام ...
مرسی مرسی ...
بلی ... واسه شما که عین بنز خبر خوب میارن !!!
خوش به حالتون !! (از این شکلک هایی که حسودی میکنن !!)
هیی هیی هیی ...
چسبید !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

بلی
۱
۲
۳
۴
دست دست دست دست !!
خدایی رو دست خوردم !! واقعا میخواستم بشمرم !!! ضایع شدم !!!!!
هیی هیی هیی ...

تک پر یکشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 08:42 ب.ظ

با اونی زندگی نکن که میتونی باهاش زندگی کنی
با اونی زندگی کن که نمیتونی بدون اون زندگی کنی

ااوه اوه اوه ... دوباره افتادین تو اون خط هااا !!
همون فلسفه و ... رو میگمااا !!!
(از اون شکلک خبیثااا !!)

تک پر یکشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 08:50 ب.ظ

اینم تقدیم به تارو
آخه دل من


توی آینه خودتو ببین چه زود زود



توی جوونی غصه اومد سراغت پیرت کنه

نذار که تو اوج جوونی غبار غم

بشینه رو دلت یهو پیر و زمین گیرت کنه

منتظرش نباش دیگه اون تنها نیست

تا آخر عمرت اگه تنها باشی اون نمیاد

خودش می گفت یه روزی می ذاره می ره

خودش می گفت یه روز خاطره هاتو می بره از یاد


آخه دل من دل ساده ی من تا کی می خوای خیره بمونی به عکس روی دیوار

آخه دل من دل دیوونه من دیدی اونم تنهات گذاشت بعد از یه عمره آزگار

آخه دل من دل دیوونه من تا کی می خوای خیره بمونی به عکس روی دیوار

دیدی اونم رفت اونم تنهات گذاشت رفت تو موندی و بی کسی و یه عمر خاطره پیشت

دیگه نمیاد نه پیشت نمیاد از اون چی موند برات به جز یه قاب عکس روبروت

آخه دل من دل دل دیوونه من تا کی می خوای خیره بمونی به عکس روی دیوار




تا کی می خوای بشینی به پاش بسوزی

تا کی می خوای بشینی چشم به در بدوزی

در پی پیدا کردن کسی برو

که فقط واسه ی خودت بخواد تورو

بلی تقدیم به ایشون !!!!

ای وااای ... که این آهنگ منو نافرم یاد ِ خاطرات قدیمم میندازه !!
خاطراتی که اصلا و ابدا دوست ندارم !!!!

تک پر یکشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 09:02 ب.ظ

دوباره سلام



تبسم شیرین عشق گوشه ای از نگاه خداست
تنها به نگاه او میسپارمت

دوباره علیک سلام ...

ای بابا !! بازم که شما سپردین این ور اون ور !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
بلی !!!

همای یکشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 09:07 ب.ظ

خونه ی جدید مبارکه.
ایشالا به خوشی.

مرسی ممنون ...
بازم مرسی ...

راستی روز معلم مبارک !!!!
هیی هیی هیی ...

خدایی خیلی محبت دارن دوستان ...


(از اون شکلکا که سوت میزنن !)

تک پر یکشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 09:09 ب.ظ

دوباره سلام



تبسم شیرین عشق گوشه ای از نگاه خداست
تنها به نگاه او میسپارمت

اینم سیستم تاکیدی بود ... نه ؟؟!!!

همای یکشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 09:34 ب.ظ

روی آن شیشه تب دار تو را ها کردم
اسم زیبای تورا با نفسم جا کردم
شیشه بدجوری دلش ابری و بارانی شد
شیشه را یک شبه تبدیل به دریا کردم
با سرانگشت کشیدم به دلش عکس تو را
عکس زیبای تو را سیر تماشا کردم

بلی !!!!!!!!!

دست شما درد نکنه ... یعنی خسته نباشین !!
پس سیر نگاه کنین تا صبح نشده !!!

:دی

m2k یکشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 10:49 ب.ظ


******* تبریـــــــــــــــــــــــــــــــــــــک********

داریم با دم ِ مون گردو میشکنیم !! (محض خنده فقط) :)

روز ِ معلمی یه چیز تازه یاد گرفتیم !!: این که "واو" اولین حرف از حروف الفبای فارسیه
!!!!!! (واکی بایاشی )

عجب گزارشی!!!
رو دست زدین به خیابانی و فردوسی پور و ....
فقط یه چیزی رو از قلم انداختین...
: دست اندر کاران صد البته پرتلاش پشت صحنه !!

مرسی ممنون ...
شدید ... نافرم !!!!!!!!!

نه !!
خدایی تو هر روز با یه اسم و یه جور میاییی !!
سیستم غافلگیری !! دلم سوخت که اسمم و نمیتونم همش شکلش رو عوض کنم !!
فردا هم میبینمت مرزه خانووووووووووم !!
تا خوبت شه ریحان ِ درونی !!!!!!!!!

:دی
هیی !!!

هیی هیی هیی ...
هیی هیی هیی ...
آفرین به تو دختر نکته سنج !!!!

واقعا گزارشگر کارش معرکه بود !!!!!!
گزارشگر بهمنی ... شیییییییییییییره !!!!!!!!!!

آلفرد یکشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 11:50 ب.ظ

همه چیز پس ِ این سکوت

پیر می شود

آواز ِ پرنده ای که از دور می رفت

و آن باران

که بوسه های مان خیس می کرد



همه چیز

حتا کلام خدا

وقتی دعا می کردی

و این فاصله

آن جمله ها

ساده تر از نگاهت

هنوز می نویسد دوستت دارم



همه چیز پیر می شود

حتا

آن گریه ها

که دیگر چیزی برای ات سبز نمی کند



و این پا ها ی سپید مرگ است

یک روز از راه می رسد

تا مرا برای دیگران

تعریف کند.

نه !!!
خیلی قشنگ بود !!
آفرین آلفرد !!!!!
خیلی قشه بود ...

:دی

آلفرد دوشنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 12:13 ق.ظ

نمی بازم به بی رنگی

به کوه و معبر سنگی

به پاییز و غروب عصر دلتنگی نمی بازم

نمی سازم من خاکی

سرایی با دل شاکی

تو دنیایی که خالی مونده از پاکی نمی سازم

اگر باید ببازم من به چشمهای تو می بازم

که باختم من اگر باید بسازم کلبه عشق و تو دستای تو می سازم

که ساختم من اگر باید ببازم من به گرمای نفسهای تو می بازم

که باختم من اگر باید بسازم پیکر عشق و تو دنیای تو می سازم

که ساختم من

نیازم را بده پاسخ که دلگیرم

اسیر وسوسه های نفس گیرم

نگاهم کردی و بستی به زنجیرم

نگیر از من نگاهت رو که می میرم

((بیژن مرتضوی))

خیلی خیلی خیلی قشنگ بود ...
تازشم صبح واسه کرشمه خوندم پای تلفن ...
خیلی خوشش اومد ...
بگو دیگه کرشمه تا خوبشون شه !!!!!!

آلفرد دوشنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 12:16 ق.ظ

ی ماه ببین که شب چه زیباست
یار آمده، یار آمده اینجاست
هنگامه‌ی عریانی دنیاست
هنگام ترنم و تماشاست

یک شاخه گل سرخ
یک جام شراب
یک آینه تن یار
ای ماه بتاب

یک پچ پچ آواز
یک شعر نیاز
یک زمزمه خواهش
یک وسوسه باز

ای ماه ببین که شب چه زیباست
یار آمده، یار آمده اینجاست
هنگامه‌ی عریانی دنیاست
هنگام ترنم و تماشاست

ای ماه بتاب امشب، ای ماه بتاب
تا پیکر دلدار و تا بستر عشق
فانوس بزرگ دلبرانه، ای ماه
از اول شب بتاب تا آخر عشق

ای ماه ببین که شب چه زیباست
امشب همه‌ی جهان همین جاست

((بیژن مرتضوی))

چشم ... همین امشب خدمتشون عرض میکنم ...
به روی دیده ...

این بیژن مرتضوی رو دیدم یاد ِ امین حیایی افتادم !!!
هیی هیی هیی ...

آلفرد دوشنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 12:20 ق.ظ

ما همونیم
که می تونیم
پشت بوم آفتابو با شبنم آبپاشی کنیم
ما رو دست کم نگیر

ما همونیم
که می تونیم
کف اقیانوسو با رنگین کمون کاشی کنیم
ما رو دست کم نگیر

خواب گل سرشار عطر سرخ قصه های ماست
رو تن ستاره مهر آبی رویای ماست
سر وعده گاه ریتم و رنگ و رقص و روشنی
جای جای ترس ، نه
جای شک، ، نه
جای تو ، نه
جای ماست

ما همونیم
که می تونیم
پشت بوم آفتابو با شبنم آبپاشی کنیم
ما رو دست کم نگیر

ما همونیم
که می تونیم
کف اقیانوسو با رنگین کمون کاشی کنیم
ما رو دست کم نگیر

ما رو دست کم نگیر که کار گل کردن ما
توی فصل پنجم کویر تو به یک شماره س
ما رو دست کم نگیرکه واپسین قصه ی شب
قصه ی تکرار رویاهای یک جنگل ستاره س

ما رو دست کم نگیر
ما رو دست کم نگیر ...

واقعا !!!
چشم ...
به قول یارو گفتی فلفل نبین چه ریزه ... درشتاشو سوا کن !!!

آلفرد دوشنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 12:26 ق.ظ

رنج

من نمی دانم و همین درد مرا سخت می آزارد
که چرا انسان این دانا این پیغمبر
در تکاپوهایش چیزی از معجزه آن سوتر
ره نبرده ست به اعجاز محبت چه دلیلی دارد ؟
چه دلیلی دارد که هنوز
مهربانی را نشناخته است ؟
و نمی داند در یک لبخند
چه شگفتی هایی پنهان است
من برآنم که درین دنیا
خوب بودن به خدا سهلترین کارست
ونمی دانم که چرا انسان تا این حد با خوبی بیگانه است


و همین درد مرا سخت می آزارد.....


فریدون مشیری

خوب بودن به خدا سهلترین کارست
ونمی دانم که چرا انسان تا این حد با خوبی بیگانه است


نه اتفاقا تو این دور و زمونه خوب بودن سخت ترین کاره !! اخه اگه گاهی اگه یکی بخواد خوبی بکنه باید یه ذره گذشت داشته باشه اما این چیزیه تو این دور و زمونه دیگه نیست !!
گشتم نبود ... نگرد نیست !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

۰۰:۰۰ دوشنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 01:16 ق.ظ

سلام
خونه ی نو مبارک
بزارین فک نکنیم خونه ی جدیده... دادیم دست معمار،بنا! که قشنگ ترش کنه و دیواراشو محکم تر!
...
به به مهندس کپک.... جاتون حسابی خالی بود....
من اعتراض دارم
رو مورد آقایون حسابی کار شده اما لیست خانوم ها خیلی کوتاه تر از اون چیزی بود که می تونست باشه..!!
;)

به به سلام ... خوبین ؟؟!!
خوش اومدین ...
چشم ... به روی دیه !! اصلا ماها فکر نداریم که بخوایم به کار بندازیمش !! هیی هیی هیی ... (دوستان شوخلوخ بود :دی !!)

واقعا !! خیلی وقت بود که نبود و جاش خالی بود ...

هیی هیی هیی ... خدایی حال داد !!
میگم اگه دوست دارین شما لیست رو کامل کنین !!! هیی هیی هیی ...

کرشمه دوشنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 11:50 ق.ظ

سلام
سلام پسته جونم
سلام bahmaniha86
سلام مردمک
سلام آلفرد
.سلام
.
.
..
خلاصه همگی سلام !
جلد جدیدو خونه ی جدید مبارک!مبارک!مبارک!
تعجب نکنین که اومدم!!!!(اینجا bahmaniha 86 نه sie )

واکی بایاشی-۰۰:۰۰- آلفرد-ابلیس-تارو-تکپر-جک(ولوبیای سحر امیز)-آقای زلفی-همای ـآقای قرایی خسته نباشین!
ماها هم دعا میکنیم که حتما" اول بشین (دوم نه ها!اصلا" فکرشم نکنین )
البته سومم بشین بد نیستا؟؟؟(از این شکلکایی که شوخی میکنه)


امروز سحرخیز شده بودی پسته جونم؟
حاجیو پیدا کردی؟؟؟؟(باغچه رو گشتی؟شاید پیش بقیه ی سبزیا باشه ها)
جواب سوالتو پیدا کردی؟؟؟
گوشتو بیار جلو(فردا ۹:۳۰ خوبه؟؟)



به به ... سلااام کرشمه جون ...

سلام به تو ای شاهی !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

مرسی مرسی ممنون ... بلی ... بر منکرش صلوات !!! خوش اومدین شما :دی ...

هیی هیی هیی ... من که حسابی با سومی موافقیم ... (از این شکلک ... نه شکلک نداره !! هیی )


پففففففففففففففف ... بابا من سحر خیز بودم !!! اما یه ذره حالت زیر پوستی داشت دیگه !!!
جون عباس آقا از من سحر خیز تر کی رو دیده بودی ؟؟!!!!
(فقط اگه بگی ... اون موقع میچینمت از باغچه شاهی خانوم تا خوبت شه !!)

آره والا ... اسمش یادم رفته بود !! صبح داشتم واسه مامانم نطق میکرده .... اسمش یادم رفته بود ... واسه همین :دی

گوشتو بیار جلو ! آره !! خوب بود !!!! (از این شکلک خبیثاا !!)

:دی
:دی

تنها41 دوشنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 09:48 ب.ظ

خدا را شکر که جلد جدید رو زدیم ان شاالله این جلد به کامتون باشه وبتوانیم خاطرات خوبی بسازیم
انگار من خیلی عقب موندم

به به ... سلام مستر تنها ...

مرسی ... به کامتون نه !! ایشالا به کاممون باشه ... نه اتفاقا خیلی هم به موقع هست ...
خوش اومدین ...

:دی

تنها41 دوشنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 09:51 ب.ظ

سلام
روزهای خوبی داشتیم روزهای طلایی
جلد جدید مبارک امیدوارم زندگی همه بهمنی ها به کامشان باشد امیدوارم همه آنها زندگی خوبی داشته باشند وروزهای خوب در انتظارشان باشد
خداحافظ

دوباره علیک سلام ...
مرسی ممنون ... دست شما درد نکنه ...

راستی این خداحافظی چیه ؟!! مد شده ؟؟!! جدیده ؟؟!

۰۰:۰۰ سه‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 12:37 ق.ظ

"پرنده لب تنگ ماهی نشسته بود...
با تعجب به ماهی نگاه میکرد...
با خود میگفت: سقف قفسش که شکسته پس چرا پرواز نمیکند!؟؟؟ "

۰۰:۰۰ ضربتی وارد شدیاا !!!

خیلی عالی بود ...

جای تامل دارد .... مرسی از این که به کار میندازین مغزمون رو ... هییی ... :دی

مردمک سه‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 01:03 ق.ظ


" از زنگ ساعت تا سقوط از پله های خواب
یک لحظه حتی نیست " !!
- - - - - -
به شباهت روزها به هم اگر فکر کنیم..زندگی زندگی نمی شود که..
مردگی می شود!
"صبح ِ تو در چشم ِ عجول ِ تاکسی تصویر تکراریست"
تازگی را خودهامان ، با دست های خودی باید به بار بیاوریم !

عجب تصادفی !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

نه ... مردمک ... تو هم ضربتی اومدییی !!!

خیلی عالی ...
به شباهت روزها به هم اگر فکر کنیم..زندگی زندگی نمی شود که..
مردگی می شود!

چه قدر به دلمان نشت کرد !!!

همای سه‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 11:05 ق.ظ

پس شاخه های یاس و مریم فرق دارند؟!
آری، اگر بسیار، اگر کم فرق دارند
شادم تصور می کنی وقتی ندانی
لبخندهای شادی و غم فرق دارند
بر من به چشم کشته عشقت نظر کن
پروانه های مرده با هم فرق دارند!

والا چرا دروغ اصلا مگه فرق دارن ؟؟!!!
:دی ...

لابد فرق دارن دیگه !!! چشم ...

همای سه‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 11:15 ق.ظ

روزهایی که بی تو می‌گذرد
گرچه با یاد توست ثانیه‌هاش

آرزو باز می کشد فریاد:
در کنار تو می‌گذشت، ایکاش!


آرزو فریاد میکشید ؟!؟!!
جدی جدی ؟؟!!

لابد دیگه !!!

همای سه‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 11:19 ق.ظ

شب بود و ابر تیره و هنگامه باد
ناگاه برگ زرد ماه از شاخه افتاد!
من ماندم و تاریکی و امواج اوهام
در جنگل یاد!

آسیمه سر، در بیشه‌زاران می‌دویدم.
فریادها بر می‌کشیدم.
درد عجیبی چنگ‌زن در تار و پودم.
من، ماه خود را،
گم کرده بودم!

از پیش من صف‌های انبوه درختان می‌گذشتند
...- « بی ماه من، اینها چه زشتند! ...»
آیا شما آن ماه زیبا را ندیدید؟
آیا شما، او را نچیدید؟...

ناگاه دیدم فوج اشباح
دست کسی را می‌کشند از دور، با زور
پیش من آوردند و گفتند:
اهریمن است این!
خودکامه باد!
دیوانه مستی که نفرین‌ها بر او باد!

ماه شما را
این سنگدل از شاخه چیده‌ست!
او را همه شب تا سحر در بر کشیده‌ست!
آنگاه تا اعماق جنگل پر کشیده‌ست.

من دستهایم را به سوی آن سیه‌چنگال بردم
شاید گلویش را فشردم!
چیزی دگر یادم نمی‌آید ازین بیش
از خشم، یا افسوس، کم‌کم رفتم از خویش!

دربیشه‌زار یادها، تنهای تنها
افتاده بودم، باد در دست!
در آسمان صبحدم، ماه،
می‌رفت سرمست!

عجب ماهی بوده والا !!!!

ماه میرفت سرمست !!!‌دستش درد نکنه ...

صنم سه‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 05:08 ب.ظ

به خاک ِ من گذری کن ،چو گل گریبان چاک
که من چو لاله به داغ تو خفته ام در خاک



تبریک میگم!!!

تو کدوم صنمی ؟؟!!

هیی هیی هیی ...

چشم ... مرسی ممنون ... مبارکه بچه ها باشه ...

تارو سه‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 06:44 ب.ظ

وبلاگ جدید مبارک
ایشالا جلد صدم بهترین حرف ها همین جا تو همین وبلاگ
در مورد این بهترین بازیکن یه توضیحی بدم که همه خوب بودن
این انتخابم لطف گزارشگر بود ...
اینا مهم نیست مهم موفقیت تیم نه بازیکن
شیرهههههههههههههههههههههههههه

مرسی ممنون ...
ایشالا ... از اون دعا خوبا بوداااا ...
دست شما درد نکنه ...

درسته ... جفتش پیش هم مهمن ... بازم مرسی بابت بازیه خوبتون ...

واسه ۵شنبه هم منتظریم که دیگه ببرین دیگه ... :دی

بلی ... شییییییییییییره .. .

تارو سه‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 06:54 ب.ظ

بی تو این روزای روشن واسه من تاریکو تاره
وقتی بی تو تک و تنهام زندگی منو نداره

از همون روزی که رفتی دل به هیچکسی ندادم
فکر میکردم میرسی یه روز تو بی کسی به دادم


گفتن لحظه آخر واسه من هنوز سواله
دیدن دوباره تو فقط تو خوا بو خیاله


لحظه های آخر تو توی قلب من میمونه
هیچکی مثل تو بلد نیست دلمو بسوزونه


رفتیو چشمای خیسم یادگاری از تو مونده
بی وفاییات هنوزم تو رو از دلم نرونده


چشم به راه تو میمونم تا تو بر گردی دوباره
میترسم وقتی که نیستی دل من طاقت نیاره

تسلیت قلب صبورم دیگه اون دوست نداره
سهم اون یه عشق تازه سهم تو طناب داره


بسه اشکاتو نگه دار غم تو یکی دو تا نیست
پا نذار روی غرورت جای اون به زیر پا نیست


گفتن لحظه آخر واسه من هنوز سواله
دیدن دوباره تو فقط تو خوا بو خیاله


لحظه های آخر تو توی قلب من میمونه
هیچکی مثل تو بلد نیست دلمو بسوزونه


هیچکی مثل من بلد نیست قدر چشماتو بدونه
هیچکی مثل من بلد نیست قدر چشماتو بدونه
هیچکی مثل من بلد نیست قدر چشماتو بدونه
.
.
.
.

از کی ؟؟!!
سوزناکه هااا !!!!

چشم منم عرض میکنم خدمتشون :ی

[ بدون نام ] چهارشنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 05:10 ب.ظ


"دیوانه می کند مرا ف.. شباهت این روزها .. با روزهایی که وعده می دهی "

اهانده !!!
این ف که توی جمله ات هس ویرگوله !! همون shift + t !!

یه ذره قیژی ویژژژی میر ه مغزم !!
دیدمت میپرسم ازت !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

آلفرد چهارشنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 11:08 ب.ظ

همه چی آرومه ،من چقد خوشحالم!!!
همه چی آرومه ،.....
.
.
.

چشم ... بلی !!!!
البته
:دی
منم خیلی آهنگشو دوست داشتم اما بعد از این که خوانندشو دیدم آهنگه از چشمم افتاد !!
:دی

آلفرد پنج‌شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 12:22 ق.ظ

علیک سلام خانوم کرشمه.

بلی ... اینم واسه شاهی جون ...

آلفرد پنج‌شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 12:23 ق.ظ

رنج تفاوتی است بین آنچه که هست و آنچه ما می خواهیم باشد....


((سهراب))

...
....
.....

کاملا ... کاملا و ۱۰۰٪ درسته !!!
خیلی قشنگ بود ... هممون هم خوشمون اومد ...
:دی
:دی

آلفرد پنج‌شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 12:26 ق.ظ

از بعضیا خبری نیست!!؟؟؟

حالا همه با هم...
۱
۲
۳
۴
چه فاز غمیه وقتی نیستی.....
چه فاز غمیه وقتی نیستی........

نمیدونم والا !!
دوزاریم هم که نصفه است !!!

لابد دیگه !!

آلفرد پنج‌شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 12:26 ق.ظ

:دی

:دی

:دی

آلفرد پنج‌شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 12:27 ق.ظ

.
.
.
چه فاز غمیه وقتی نیستی!!!!!!!!!!!!!!

اآهان !!
این بقیه ی قبلی اس که اینجا جامونده !!!!!

آلفر د پنج‌شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 12:29 ق.ظ

حالا

چه فاز بدیه وقتی نیستی!!!

اهان
این جا رو repeat هستش !!

آلفرد پنج‌شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 12:29 ق.ظ

چه فاز بدیه وقتی نیستی!!

اینجا هم رو repeat هستش !!
.
.
.
.
.
دوستان عزیز مثل این که دیگه نوار جمع کرد !!! خراب شد !! دیگه تکرار نداره !!

:دی

گزارشگر پنج‌شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 09:13 ب.ظ

به نام خدا
همای:هفته معلم مبارک
سلام
شروع میکنیم گزارش بازی
بهمنی ها-تراختور
رو ولی قبلش یه توضیحی راجع به سوتیه دفعه قبل بدم
اسم دروازه بان دقیقه آخر عوض شد وگرنه قبلی چیزی بود که باعث شد اول بنویسیمش
اما وقتی عوض شد دیگه حواسمون نبود که ترتیب حروف الفبا رو بهم میزنه
بازم عذر میخوام
شما به بزگواری خودتون ببخشید:)
خوب دیگه شروع میکنیم
نتیجه بازی:
بهمنی ها7-۲تراختور
توالی گل ها
۱-۰
۱-۱
۲-۱
۷-۱
۷-۲
شرح گل ها:
گل اول: پاس خوبه دروازه با به تکپر و استپ و پاس خوبه او به تارو باعث شد که تارو گل اول رو بزنه
گل دوم:تکپر دو نفر رو دریبل کردو شوت زد که داشت میرفت بیرون اما در انتها با تکل تارو توپ وارد دروازه شد
گل سوم:توپ گیری خوبه تارو باعث شد تا در موقعیت خوبه گلزنی قرار بگیره او هم شوتی زد که فقط خودش میتونست بزنه و گل کنه
گل چهارم:پاس خوب تارو به تکپر باعث شد تکپر در موقعیت تک به تک قرار بگیره اما تکپر توپ رو به خودش برگردوند تا او دروازه خالی رو باز کنه
گل پنجم:روی ضربه آزادی که با حرکت ابلیس بدست اومدابلیس ضربه رو زد که به یکی از مدافعین برخورد کرد و وارد دروازه شد
گل ششم:همای نفر اول رو دریبل کرد و در حین دریبل نفر دوم به ابلیس پاس دادو ابلیس دروازه خالی رو باز کرد
گل هفتم:دوباره همای یه نفر رو دریبل کردو به تارو پاس داد تا او هم دروازه خالی رو باز کنه
حواشی:
1. مهمترین اتفاق بازی این بود که آلفرد به علت مصدومیت دست و اونطور که خودش میگفت از لحاظ رو حی هم شرایط مناسبی نداشت نتونست بازی کنه تا تکپر و تارو بیشتر بدوند
البته اینم بگم که بیکار بیکارم نبود و حسابی رو نیمکت به همه روحیه میدادو هم خوب coach میکرد
2.داور بازی به خاطر مشکلی که از گذشته با بازیکن های ما داشت چند تا سوت با غرض ورزی زد ولی بچه ها اونقدر خوب بازی کردن که تاثیر گذار نباشه
3.این تکپر بازم یه موقعیت گلزنی رو اوایل بازی از دست داد عجب گل نزنیه این تکپر
4.یه در گیریه لفظی هم بین یکی از بازیکنای ما و اونا در گرفت که با دخالت داور خوشبختانه حل شد
5.آقای شیخ الاسلام و آقای روحی از بیننده های این بازی بود
6.از اونجایی که آقای شیخ الاسلام اسپانسر تیم تراختور بود به بچه ها گفت که حالتونو تو امتحانای پایان ترم میگیرم
7.تراختور شانس اورد که تیم به خاطر حالت روحی بدی که به خاط امتحان آمار پیش اومده بود رو فرم نبودن وگرنه اختلاف بیشترم میشد
8.آقای قرایی اینبار کت شلوار نپوشیده بود با اینکه دو تا امتحان هم داشت ولی مثل بازی قبل با تعصب بازی رو دنبال میکرد
9.همای میگه هفته معلم مبارک(این کشت مارو)
10.بازی خیلی در گیرانه بود ابلیس و زدن و حسابی فریاد کشید(البته فیلمش بود ما دیگه عادت کردین:))
بهترین بازیکن زمین:
قبلش یه توضیحی بدم که معیار ما برای انتخاب امتیاز دهیه که بیشتر امتیاز رو تعداد پاس گل های یک بازیکن در طول بازی میده(هر پاس 3 امتیاز) و بعدش تعداد گل هایی که میزنه(هر گل 1 امتیاز)
در واقع یه مثل فوتبالی هست که میگه:
اونکه گل میزنه فانوسه اون که پاس میده ستاره ست
و از این به بعد بجز بهترین بازیکن بهترین بازیکن هر خط رو هم انتخاب میکنیم
با این حساب بهترین بازیکن این بازی
با اجازه همای ابلیس و تارو
تکپره
بهترین بازیکن دفاع:
با اجازه ابلیس
همای
بهترین بازیکن حمله:
با اجازه تارو
تکپر
التماس دعا برای بازی بعد!

بسمه رحیم ...
هیی هیی هیی ...
هیی هیی هیی ...

علیک سلام گزارشگر ...

خخخخخخخخخخخببببب؟؟؟!!!!!!!!

نگو سوتی بوده !! ماها فکر کردیم واسه خنده گفتین ... :دی

واقعا ؟؟!!
اخه شما که میدونین من فضولم ... بگین اسم قبلیشون چی بوده !!
در ِ گوشی بگین ... بین خودمون میمونه ... آخ جون حرفا ی در گوشی !!!!! بگین دیگه !!! :دی
من منتظرمااااا !!!!

آفرین
حلا
۱
۲
۳
۴
دست دست دست دست ....
بهمنی .... شیییییییییییره !!!!

نه خدایی !!بازیه پر گلی بوده !! دستتون درد نکنه ...
واقعا آفرین
حالا یه دعای خوب ... ایشالا که سوم بشین ...
الهی امین (خدایی خیلی از ته دل بود ااا !! )
هیی هیی هیی ...
هیی هیی هیی ...
(خوشتون اومد ؟؟!!)

آره اتفاقا صبح دیدم دستشون و بسته بودن !!‌‌ حالا چی شده بود به دستشون ؟؟! الان دستتون خوبه دیگه مستر آلفرد ؟؟!!

هیی هیی هیی ...
هیی هیی هیی ...
مستر تکپر روی همرو تو گل نزدن سفید کردینااا !! دستتون درد نکنه !!

جون ِ من ؟؟!!
راستی راستی دعوا شد ؟؟؟!!
آخ جون دعوااا !! خب کی بوده اون دلاور ؟؟؟!
حالا دعوا سر چی بود ؟؟؟!!
بگین دیگه !! این همه زیر ابی رفتن هم خوب نیستااااا !!

هیی هیی هیی ...
هیی هیی هیی ...
۱۰۰٪ ...
کاملا ...
واقعا ...
حقیقتا ...
مطمئنا ...
یقینا ...
دقیقا ...

هیی هیی هیی ...
دیگه این سری مستر قرایی ... هیچ چی بیخیال !!
دستشون درد نکنه ...
واقعا مرسی ...


مستر پرهام !!! خوبین ؟!! نکنه شما زیر پوستی اینااا معلمین و میخواین ماها بهتون تبریک بگیم یا این که ... هیی هیی هیی ...
هفته ی معلمتون مبارک ...
هییی هیی هیی ...
هیی هیی هیی ...

ای بابا !! مستر ابلیس این آبجی بازیااا چی بوده اخه ؟؟!! داد و فریاد واسه چی اخه !!؟؟!!
بابا شما باید مثل شیر غرش میکردین تا حساب کار حسابی دستشون بیاد !! تا بدونن با کی طرفن !!

بلی !! آفرین به شما!!

خب پس
به افتخار تکپر و همای
۱
۲
۳
۴
دست دست دست دست ... آفرین ... دسته شله هااا !!

مثل این که دیت میزنن و یه چیز دیگه ای هم دارن میگن !!
چی ؟؟!!
صدا نمیاد !!
آهان شنیدم شنیدم !!
مگن که :
بستنی ... بستنی ... بستنی ...

بلی میگن که بهترین بازیکن ها باید بستنی بدن !!

دوباره صدا میاد !!
ای بابا ... چی میگین ؟؟؟؟
چی ؟؟!
اهان ...
میگن که :
خسیس نباش ... خسیس نباش ...

چشم ... والا من فقط انتقال دهندم !

خب بستنی رو کی میخرین ؟؟!!

چی ؟؟!
چی؟؟؟!
اهان !! فوتبالیست هامون میگن امروز عصر رو به روی دانشگاه !!

مرسی دیگه ... چشم ... حتما تشریف میاریم ...

التماس دلار برادر !!

آلفرد جمعه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 01:07 ق.ظ

بغض سنگین گلویم هیچگاه
کفش های رفتنش را پا نکرد
در شب سرد و سیاه سرنوشت
هیچکس دست دلم را 'ها' نکرد

آسمان تیرۀ اشعار من
بی سبب در خلوتم ابری نبود
از فلک های خیانت بود اگر
پای احساسات من میشد کبود

روی بوم ذهن دست خاطرات
طرحی از صدها معما می کشید
قصۀ دلتنگی وقت غروب
اکثراً کارش به فردا می کشید

گاه گاهی خاک غربت می نشست
بر تمام لحظه های بی کسی
یک به یک تا انتها دیگر پٌر اند
برگ های دفتر دلواپسی

آخی !!
چه گده گم دار !!

مرسی ...

آلفرد جمعه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 01:22 ق.ظ

وقتی که پونه ترنم رود را زمزمه می کرد....
مژگانم اشک هایم را مزمزه.

تو...
در ناباورانه ترین گمان،
.
.
.
.
...............مرطوب ِاندام ِعرق کرده ی علف های هرز می شدی...

...

خنگ شدم به خدا !!
مرزه جونم !!‌ راستی تقلبات کجان ؟؟!!

تک پر جمعه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 11:25 ق.ظ

سلام
سلام ای با وفای با مروت
سلام ای ساز با محبت
سلام کردی که نگی بی وفایی
سلام کردم بگم جانم فدایت

علیک سلام ...

اوه اوه !!‌ توی این یه چیکه سلام چه چیزایی نهفته است !!

تک پر جمعه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 11:33 ق.ظ

مانده ام به تو ای گلشن زیبا چه نویسم
من مور صغیرم به سلیمان چه نویسم
ترسم که قلم شعله کشد صفحه بسوزد
با این دل تنگم به عزیزم چه نویسم

چه نویسم ؟؟!
چه نویسم ؟؟!!
واقعا چه نویسم ؟؟!!!!

هر چی که عشقتون میکشه !!!
برین جلو من عین شیر پشتتونم !!( از این اعتماد به نفس الکیا بود !!!)

آلفرد شنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 01:31 ق.ظ

امشب این خانه عجب حال و هوایی دارد....
.
.
.
.
همه رفتند از این خانه ولی غصه نرفت..
.
.
.
.
باز این یار قدیمی چه وفایی دارد...

...و کمی دورتر
.
.
.
.
و کمی دورتر از ترانه های خاموش
سکوت را می شکنند!!!!


و زندگی هم...
.
.
.
.
.
چون قفسی است
.
.
.
قفسی تنگ
.
.
.
پر از تنهایی..

و چه خوب است
لحظه ی غفلت آن زندانبان
بعد از آن هم...


...پرواز...




بلی !!!

اما تو این جا ... لحظه ی غفلت تو ایران اصلا پیش نمیاد !!!

این نقطه ها چی چی هستن ؟؟!!

آلفرد یکشنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 01:02 ق.ظ

زندگی بافتن یک قالیست....
نه همان نقش و نگاری که خودت می خواهی....
نقشه را اوست که تعیین کرده...
تو در این بین فقط می بافی...
.
.
.
.
نقشه را خوب ببین....


نکند آخر کار،قالی زندگیت را نخرند....

خیلی خیلی قشنگ بود ...

اره راست میگی ...

چشم خوب نگاهش میکنم !!
مردمکم خیلی خوششش اومده :دی

خاص یکشنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 12:43 ب.ظ

سلام به همه بچه های گل مهندسی صنایع
من البته از مدیر وبلاگتون اجازه گرفته بودم ولی باز از همه شما اجازه میگیرم تا نظرات خودم رو مثل همه بچه ها تو اینجا قرار بدم.امیدوارم این دفعه هم بچه های بهمنی ها گل بکارن و رو سکوها اولی رو بدست بیارن.
ولی خودمونیم این گزارشگر هر چی تیره به سمت ما نشونه گرفته چون از اول بازیها به کت شلوار من گیر داده.ولی اینو بدونین من روی تعصبی که روی بچه های صنایع دارم هرچی بخوان انجام میدم.اون کت شلوار پوشیدنم به درخواست خود بچه ها بود.

آهان !!

دقیقا ...
دستتون درد نکنه ...

آهان ... به به ... به به ... سلاااااااااااااااااااااااام
خوش اومدین سر مربی ...
افتخار دادین تشریف آوردین ...

اما خدایی با کت و شلوارتون واقعا خاصین !!!
:دی
:دی

تک پر یکشنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 08:40 ب.ظ

سلام
چه بستنی ای
اصلا از دفعه بعد همش تک روی میکنم خودم میزنم
ببینم باز این گزارشگر منو به عنوان بهترین بازیکن انتخاب میکنه یا نه
دلتون الکی صابون نزنینا
گفته باشم
ولی فکر کنم همای راضی بشه ها میدونین که ...
از من که بستنی در نمیاد

علیک سلام ...

نه دیگه !! اومدین و نسازینااااااااااااااااااااا !!!!
حالا که بهترین بازیکن شدین ... نباید زیرش بزنین !!
حالا اگه فردای روزگار من زیر قول ِ نهار زدم نگین نگفتماااا !!!!!!!!!

بلی ...
:دی

جوجه رو آخر پاییز میشمرن !!!!

:دی
:دی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد