نظرات 183 + ارسال نظر
تک پر چهارشنبه 23 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 02:20 ب.ظ


هزار درد دل دارم من

آری دل بی صبر خجل دارم من

پس فرقت کی به سر خواهد شد؟

هیی هیی هیی !!
نه بابا !!جون ِ من !!!!!
بلی !! درد و دل که اوووه زیاد ه !! آمایااااا !!
اینا مهمترین قسمتن !!
زود ۲تا یا ۳ تا تا چراغ سبز واسم روشن کن !!!!!!!!!!!
مرسی :دی :دی

تک پر چهارشنبه 23 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 02:20 ب.ظ





دل بستن مثل پرت کردن یه سنگ تو دریاست, اما دل کندن مثل پیدا کردن همون سنگه.



اما به نظر من بهتره که جای این دوتا واسه (آقایون ) عوض بشه !!!
نه اصلا جفتشون عوض شن !!
هم دل بستن و هم دل کندن مثل پرت کردن همون سنگه تو دریاست !!
۱
۲
۳
۴
دست دست دست دست !!
مرسی مرسی ... جون من تشویق دیگه بسه ممنون :دی :دی بازم مرسی :دبی

تارو پنج‌شنبه 24 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 12:10 ب.ظ

من آومدم .خیلی مبارکه .میدونم دیره ،خوب چیکار کنم شرایط نامساعد جوی
اجازه نمیده!!!

خیلی چاکریم :دی

به به ... سلام :دی
مرسی ممنون ... مبارک بهمنی ها :دی :دی
نه خواهش میکنم ... هر کی که بیاین خوب ِ ... مرسی

خوش اومدین :دی

اگه گفتین؟ پنج‌شنبه 24 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 08:53 ب.ظ

سلاااااااااام بر بهمنی های گل گلاب! چطوریان؟
اگه گفتین من کی ام؟؟!!
هرکی بگه یه جایزه پیش پسته داره! پسته لو ندیا!

علیک سلام
والا من از کجا بدونم شما کیین !!
ای بابا چرا قضیه رو مشکوک میکنین !!
حالا همه فک میکنن من میدونم کیین !!
به جون ِ اون اوختاپوس ِ اگه من بدونم شما کیین !!

راحتین ؟؟!
تو رو خدا ؟؟! تعارف نکنینااا !!!!!!!
تازه جایزه هم از خودتون !!

آهان ... راستی شما ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!

آلفرد پنج‌شنبه 24 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 10:36 ب.ظ

نذار امشبم با یه بغض سر بشه
بزن زیر ِگریه چشات تر بشه
بذار چشماتو خیلی آروم رو هم
بزن زیر گریه سبک شی یکم


یه امشب غرورو بذارش کنار
اگه ابری هستی با لذت ببار

هنوزم اگه عاشقش هستی که
نریز غصه هاتو تو قلبت دیگه

غرورت نذار دیگه خستت کنه
اگر نیست باید دلشکستت کنه

نمی تونی پنهون کنی داغونی
نمی تونی یادش نباشی.........به این آسونی

هنوز عاشقیو دوسش داری تو
نشونش بده اشکای جاریتو

نمی تونی پنهون کنی داغونی
نمی تونی یادش نباشی.........به این آسونی



...
....
سخنی نیست :دی

تک پر جمعه 25 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 12:07 ب.ظ


سلام
دلتنگی
سیاوش قمیشی
خیلی وقته دیگه بارون نزده
رنگ عشق به این خیابون نزده
خیلی وقته ابری پر پر نشده
دل آسمون سبک تر نشده
مه سرد رو تن پنجره ها
مثل بغض توی سینه ی منه
ابر چشمام پر اشکه
ای خدا وقتشه دوباره بارون بزنه
خیلی وقته که دلم برای تو تنگ شده
قلبم از دوری تو بر جوری دلتنگ شده
بعد تو هیچ چیزی دوست داشتنی نیست
کوه غصه از دلم رفتنی نیست
حرف عشق تو رو من با کی بگم
همه حرفا که آخه گفتنی نیست
خیلی وقته که دلم برای تو تنگ شده
قلبم از دوری تو بر جوری دلتنگ شده

اره این آهنگش خیلی قشنگه !!
اما یه جوریه !!
من از الکیش خیلی خوشم میاد .... خیلی خیلی :دی

راستی علیک سلام :دی

اگه گفتین؟ شنبه 26 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 05:15 ق.ظ

ا پسته خب تو آی پی ها رو داری دیگه!

آره والا !!
اما اصلا آی پی هایی شبیه مال ِ شما نیستش !!
نگاه کردم !! اما نفهمیدم !!

حالا شما ؟؟!:دی

افسوس شنبه 26 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 02:28 ب.ظ

چه لاکِ خوش رنگی
چه آرایشی داری
چه دوس پسر ِخوبی چه آرامشی داری
وقتی کسی نی دیگه به تو فک کنه
روزی صد بار زنگ بزنه تو رو چک کنه

راستی شنیدم تو دیگه از ما خسته شدی
شنیدم به یه کس ِدیگه ای وابسته شدی
به دوس پسر ِجدیدت،مبارک باشه
اصلا مگه میشه سلیقه ی شما بد باشه
میگن خیلی با هم خوشین
خُب خدارو شکر،یکیم پیدا شدو دل ِشمارو بُرد
منم که واسه رسیدن ِبه تو بی امیدم
تا جایی که یادمه هی دنبالت میدوییدم
بذا بگم،حالا که داری میری راحت
بی لیاقت
گفتی تا تهش باهاتم ولی،دیدی طاقت
نیاوردیو
یکی دیگرو جایگزین ِمن آووردیو
خیلی راحت تو آبروی منو بردی


یه روزی فقط دستای تو بود تو دستم
ولی حالا حسابی وا نمی کنم روت اصلا

همه رو می پیچیدمو پا شدی رو دستم
خدایی تو وجود ِتو احساسی بود اصلا


دیگه برو،فکر ِمنم نباشو راحت
با هرکی هستی باش،منم هواشو دارم
هر کی که با تو اِ یا یه جورایی آشناس با تو
با این که بد بودی،ولی باز شانس با توس
چون من حالیمه هنوزم حرمتِ نونو نمک
با این که همه حرفای تو دروغ بودو کلک
ما که از همه خوردیم خُب میگیم توام روش
می تونی این موزیکو بدی با صدای بلند گوش

می دونی،امثال ِتو،دوروبرم پُرن...

اون که بابِ میل ِ منه وو من بی تابشم
اون که به چش نیاد بزرگ ترین ایرادشم
حتی به بدترین شکل بزنن زیرابشم،بازم دونسته با دروغاش سیا بشم
اون که به یادش من زیر ِبارون پیاده شب
قدم می زنم،اما نیس عین ِخیالشم
من تو فکرشو اون بی استرس می خوابه شب


یه روزی فقط دستای تو بود تو دستم
ولی حالا حسابی وا نمی کنم روت اصلا

همه رو می پیچیدمو پا شدی رو دستم
خدایی تو وجود ِتو احساسی بود اصلا


شاید طبق ِمعمول با یه شیشه مارتینی مستی
یا با دوس پسرت داری تو یه پارتی می رقصی
یا شایدم اونو مثِ من آزارش میدی
یا خیلی ولو روی تخت ماساژش میدی
مثِ من حِرست میده که دیوونه بشی؟
سرش داد بزنی بگی تو خونه بشین
بگی جایی نرو،دور ِ همرو خط بکش
ولی خودت جولو آینه بکشی خط ِچش
که به قرارت برسیو تو با اون باشی
میگن شیفتش شدی
تابع ِقانوناشی

آخه مگه یه آدم تا این حد میشه بی رحم
نبودی ببینی تو نبودت چی کشیدم
.
.
آواره ی کوچه خیابونا شدم
عین ِبی خونه ها
دُرُس عین ِدیوونه ها------با خودم حرف می زدم
میگفتم برمی گرده میاد میمونه پیشم
فک می کردم میدونی نباشی دیوونه میشم


یه روزی فقط دستای تو بود تو دستم
ولی حالا حسابی وا نمی کنم روت اصلا

همه رو می پیچیدمو پا شدی رو دستم
خدایی تو وجود ِتو احساسی بود اصلا؟




خب خب !! ماشاالا !! فتبارک الله !!!!
خب دیگه ؟؟!! :دی

هیی هیی هیی !!
شرمنده ها !!
خیلی اولش که بامزه بود !!!
خیلی فاز داد بهم !!
آفنر !!

آلفرد یکشنبه 27 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 12:21 ق.ظ

((بی تو~~~~~سیاوش قمیشی))




دو دریچه دو نگاه دو پنجره
دو رفیق دو همنشین دو حنجره

دو مسافر تو مسیر ِزندگی
دو عزیز،دو همدم ِهمیشگی

با هم از غروبو سایه رد شدیم
قصه ی عاشقیو بلد شدیم

فک می کردیم آخر قصه اینه
جز خدا هیشکی مارو نمی بینه

دو غریبه دوتا قلبِ در به در
دوتا دلواپس ِاین چشمای تر

دوتا اسم دو خاطره دو نقطه چین
دوتا دور افتاده ی تنهانشین

عاقبت جدا شدن دستای ما
گم شدیم تو غربت غریبه ها

آخر اون همه لبخندو سرود
چشم ِپر حسادتِ زمونه بود


دو غریبه دوتا قلبِ در به در
دوتا دلواپس ِاین چشمای تر

دوتا اسم دو خاطره دو نقطه چین
دوتا دور افتاده ی تنهانشین

:دی
آره منم از این آهنگ قمیشی خیلی خوشم میاد :دی
کلا من از همه ی آهنگ های قمیشی خوشم میاد ...
از الکیش هم خوش میاد !!

چه قدر خوشم میاد گفتم !! :دی

آلفرد دوشنبه 28 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 01:35 ق.ظ

Alishmas



گل ِمن اگه که میخونم به خاطر ِ تو اِ
اگه مجنونو دیوونم به خاطر ِتو اِ

با رفتنت فهمیدم پسر ِ ساده منم
اونی که تو این بازی بازنده هس خود ِ منم

بیا بشینو ببین شده پاره تنم
فقط با شراب آروم می گیره داغ ِدلم

داغ ِتو رو دلم اینجا مونده یادگاری
حالا جای عکست تو آلبومم مونده خالی

شاید روزی بگم چشام سیر از نگاهته
میاد اون روزی که میگم دیگه نمی خوامت

آره منو از یادت ببر ای رفته از یاد
خاکستر ِداغ ِ عشقمونم رفته به باد

دیگه نمی خوامت برو بیرون تنهام بذار
دیگه عشقو می بینم به چشم ِطنابِ دار

گلی بودم پرپر کردی دادی به باد
می بوسمت عزیزم،میگم روحت شاد

واقعا ؟؟!
این موزیک ِ تازست ؟؟!
من نشنیدمش :دی

آلفرد دوشنبه 28 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 02:02 ق.ظ

شاعر میگه:



نمیدم ماهمو به آسمونو ستاره ها
نمیدم گلمو به گلدونو باغچه ها
.
.
.
آسمونو ستاره ها گلدونو باغچه ها مال ِتو
تو مال ِمن

شاعرم حرفایی میزنه ها :دی

اما از این شکلکا هیچ کدوم جای :دی رو واسه من نمیگیره :دی

همای دوشنبه 28 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 01:43 ب.ظ

دیدی که رسوا شد دلم
(بانو مرضیه)

دیدی که رسوا شد دلم غرق تمناء شد دلم
دیدی که من با این دل بی آرزو عاشق شدم
با آن همه آزادگی بر زلف او عاشق شدم
ای وای اگر صیاد من غافل شود از یاد من قدرم نداند
فریاد اگر از کوی خود وز رشته ی گیسوی خود بازم نهاند
دیدی که رسوا شد دلم غرق تمناء شد دلم

در پیش بی دردان چرا فریاد بی حاصل کنم
گر شکوه ای دارم به دل با یار صاحب دل کنم
وای ز دردی که درمان ندارد
فتادم به راهی که پایان ندارد
از گل شنیدم بوی او مستانه رفتم سوی او
تا چون غبار کوی او در کوی جان منزل کنم
وای به دردی که درمان ندارد
فتادم به راهی که پایان ندارد

دیدی که رسوا شد دلم غرق تمناء شد دلم
دیدی که در گرداب غم از فتنه ی گردون رهی
افتادم سرگشته چون آن موج دریا شد دلم

این از اون آهنگ هایی که به درد حاج آقا میخوره :دی

پدر اینجانب که خیلی از ایشان خوششان میاد

مردمک دوشنبه 28 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 08:21 ب.ظ


1.
حال و هوای تابستانی مان دچار جزر و مد شده !
گاهی در اوج ، گاهی بر خاک!
2.
سکوت
3.
خدایا! ...
رحمتی کن ،
تاایمان ،
نام و نان برایم نیاورد! ...
قوتم بخش ،
تا نانم را ،
و حتی نامم را ،
در خطر ایمانم افکنم! ...
تا از آنانی نباشم که ،
پول دین را می گیرند ،
و برای دنیا کار می کنند! ...
بلکه از آنانی باشم که ،
پول دنیا را می گیرند ،
و برای دین کار می کنند! ...
4.
همین فعلا !
5.
آهان ! خوبی مهندس پسته ؟! ؛)

آره به جون ِ بچه ام !!
کلا دچار ِ جزر و مد شدیم !!!!
من که هیچ چی !!!
همین جزر و مدااا پدرم و در آورده !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

پرپر این شومیه خیلی خیلی قشنگه ... خیلی زیاد ...
دستت درد نکنه مرسی شدم یه دنیا

آهان :دی
مرسی مرزه جونم ... منم خوبیم ... فعلا گیر کردم تو این زندگی !!
ببینم میتونم بیارم زندگیمو رو برنامه !! :دی

آلفرد سه‌شنبه 29 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 12:02 ق.ظ

قشنگیه آسمون به خاطر ستاره هاس...
اگه ستاره هارو از آسمون بگیرن.........!؟

خدایی آسمون بدون ستاره و با یه ماه هم یه چیز دیگس و یه قشنگیه دیگه ای داره :دی

آلفرد سه‌شنبه 29 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 12:34 ق.ظ

حالا بیا اینجا بیا اینجا بیا اینجا اونجا نه.....

خیلی ملس و باحاله !!

آلفرد سه‌شنبه 29 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 02:01 ق.ظ

یه مرد که واژه ی مردو رو سفید کرد

یه مرد که مرگو واسه انسان بعید کرد

یه دشت بود که کوه پیشش زانو زد

یه مرد به شکل اسطوره ای هر درد

خط بطلانی بود روی تز سقوط عشق

اون تموم واژها رو دوباره تعبیر کرد

پر گرفت رو اوج قصه مرثیه نخوند

اون آب و آتشو تو شعر بغل هم نشوند

وقتی هر کی از سایه ی خودش دیگه می ترسه

پشت هر دیوار یک کسی داره می لرزه

فروغ شعرو تو زندگیمون تکثیر کرد

فریدون قصه رو دوباره تصویر کرد

گم نشد ! چشاشو رو مرگ اقاقی ها نبست

نشست ! اما وقتی که پاشو زدن نشست

اون خم نشد ! تو اوج و ایستاده مرد

از خورش درگاه ضحاکی نخورد

پدر تو تکثیر یه درد دوباره ای

پدر تو معنی زندگی شاعرانه ای

پدر تو خشم کوچه ای که تو مشتته

پدر تو شاعر نسلی هستی که پشتته

وقتی دجال عشقو کشت و از معنی افتاد

تا از گلوی قناری آوازی در نیاد

شبی که حتا جلاد پای جوخه گریه کرد

نعره ی کاوه مرد و تکبیر سرد

پیچیده توی کوچه پس کوچه ها ی شهر

ننه دریا ٬ پسرای عمو صحرا رو حد زد

روزی که حافظو تو خیابونا چرخوندن

واسه خیام بی خدا حبس تعزیری بریدن

روزی که صادقو به جرم خود کشی کشتن

هرچی سگ ولگرده شده بود تهمتن

ستاره دیگه تو آسمون نبود تو اوین بود

زیر پای تک تک بچه هامون مین بود

تموم پنجره ها بسته شد ! سیاه شد

امید یه نفس راحت کشیدن تباه شد

برادر برادرو فروخت و پدر مادرو

به لجن کشیدن هرچی اعتقاد و باورو

خدا نشست و گریه کرد و خداییشو پس داد

ابلیس از غصه مست کرد ! هر چی خورد پس داد

کلمه ها رو که از تو کتابا دیگه شستن

هرچی واژه بود نشوندن و گردن زدن

مردونگی گم شد و از ریشه به ریش رفت

و گردن یه عده کلفت شد ! مفت از پول نفت

زنو دستمال پیچوندن و صیغه کردن

زبون سرخ اعتراضو زیر تیغه کردن

ولی من یه نسلم که از اصلم نیفتادم

یه بغض شکسته ام و یه حنجره فریادم

یه صورت سیلی خورده و یه کفن دردم

تو هر شکل و لباسیم و زنم یا مردم

این روزاهم می گذره ! من با این امید زنده ام

این وضعیت عوض می شه !

عوض می شه ! می دونم !

این وضعیت عوض می شه !

عوض می شه ! می دونم !

پدر تو تکثیر یه درد دوباره ای

پدر تو معنی زندگی شاعرانه ای

پدر تو خشم کوچه ای که تو مشتته

تو شاعر نسلی هستی که پشتته



((شاهین نجفی))

آره آهنگ بامداد شاهین نجفیه :دی
خیلی اهنگ قشنگیه ... کلا من از آهنگای شاهین نجفی خوشم میاد :دی

آهان راستی الانا دیدینش ؟؟!!
با اون همه مو رو سرش خیلی خفن شده ! دقیقا یه کپه مو رو سرش هست !!! :ی

تک پر سه‌شنبه 29 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 10:40 ب.ظ

سلام


بلبل باغ توام از باغ بیرونم نکن
گر چه دور اقتاده ام اما فراموشم نکن

علیک سلام
هیی هیی هیی
...


چراغام زیاد شده نمی خواد

تک پر سه‌شنبه 29 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 10:41 ب.ظ


بیا پسته اینم سه تا چراغ سبزت
@@@
نگی ندادما
حالا بی حساب شدیم
اِاِاِاِ
واستا ببینم داره چی میشه
.
.
.
.
***
اِ دیدی چی شد اتصال کردن سوختن
هیی هیی هیی

:دی
مرسی بابت چراغ سبز ها !!
البته یادمه آخرا ۴ -۵ تاش ده بودااااا !!

اِ !!! اتصال کردن سوختن ؟؟؟؟!!
باشه باشه !!
اصلا عیبی نداره !!
شما باید چراغای خوب میخریدی تا اتصالی نکن !!
بعدا منم ... بلی !!

گهی زین به پشت و گهی پشت به زین :دی :دی + از این شکلک خبیثا !!

پسته چهارشنبه 30 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 11:32 ق.ظ

نمیخواهد لباسی بدوزید و بر تن زن امروز نمایید فکر زن را اصلاح کنید او خود تصمیم می گیرد که چه لباسی برازنده ی اوست.
دکتر علی شریعتی

۰۰:۰۰ چهارشنبه 30 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 07:15 ب.ظ

هیچوقت شک هایت را باور نکن و هیچوقت به باور هایت شک نکن....

شریعتی

اوه اوه اوه ... چه قدر عالی !!
بزار بزرا یه ذره فکر کنم !!
....
.....
......
:دی ... خیلی خیلی عالی بود

آلفرد پنج‌شنبه 31 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 03:20 ب.ظ

این شکلکا جدیدن دیگه!!!؟؟
خیلی بانمکن.
بله :دی یه چی دیگس!!!
:دی

واقعنی خیلی قشنگن :دی

آره قبول دارم خیلی شیرینن

آلفرد پنج‌شنبه 31 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 03:27 ب.ظ

نه این آهنگِ Alishmas جدید نیست،دیدم شعرش همچین با مفهومه واسه همین نوشتمش..

آهان !!!
یه دفعه شک کردم گفتم نکنه که اهنگه از زیر دستم در رفته باشه !!!!

همای جمعه 1 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:20 ب.ظ

عاشقم من
(بانو دلکش)
عاشقم من ، عاشقی بی قرارم
کس ندارد خبر از دل زارم
آرزویی جز تو در دل ندارم

من به لبخندی ، از تو خرسندم
مهر تو ای مه ، آرزومندم
برتو پابندم

از تو وفا خواهم ، من زخدا خواهم
تا به رهت بازم جان

تا به تو پیوستم ، از همه بگسستم
بر تو فدا سازم جان

خیز و با من در افق ها سفرکن
دلنوازی چون نسیم سحر کن

ساز دل را نغمه گر کن
همچو بلبل نغمه سر کن

من اصلا از دلکش آهنگ گوش نکرده بودم !!
اصلا ... تا این که چند وقت پیش تو بشقاب دیدمش !!
خیلی خیلی پیر شده ... اما با ابن حال واقعا بازم صدای دلکش داره !!

پسته شنبه 2 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:42 ق.ظ

وای که چه قدر از این آهنگ ماری جون خوشم میاد
خیلی بهم فاز میده
خیلی شیرینه کلا گوش کردنی خیلی خندم میگیره

آلفرد شنبه 2 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:20 ب.ظ

آره همین اواخر یه مصاحبه ایو ازش دیدم که توش شاهین نجفی می گفت این موهارو به نشانه ی اعتراضو این حوادثِ اخیرو اینا بلند کرده وو اینا.....
حالا ببینیم تا کی طاقت میاره!!

وای این آهنگِ مبارک باشه ی 2AFM مم فوقولادس،خیلی Dele!

ولی به نظر من ماه هیچ وقت نمی تونه جای ستارَرو
بگیره چون ماه هی شکل عوض میکنه وو ازینا ولی ستاره ها ظاهرو باطنشون یکیه....

آره ... منم ... اتفاقا منم همین و دیدم !!
خیلی خیلی بامزه شده ... خیلی موها بهش میاد ... یعنی کلا خیلی قشنگ تر از قبلش شده !! :دی

آهنگش خیلی یه جوره !!خیلی خیلی یه سیستمیه !! نمیدونم والا !!

آره ... اما ستاره ها همیشه یه عالمن ... اما اون یه دونه ماهه فقط و فقط یه دونست !!

م.ک شنبه 2 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:38 ب.ظ


فقط خواستم بگم شکلکامون مبارک :)





آره مرسی ممنونم ... آره خیلی مبارکه !! چون خیلی شیرینن !!

آلفرد شنبه 2 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:47 ب.ظ

این روز ها که می گذرد هر روز احساس می کنم که کسی در باد فریاد می زند...
احساس می کنم که مرا از عمق جاده های مه آلود یک آشنای دور صدا می زند...
آهنگ آشنای صدای او مثل عبور نور،مثل عبور نوروز،مثل صدای آمدن روز است...
آن روز ناگزیر که می آید،روزی که عابران خمیده یک لحظه وقت داشته باشند تا سربلند باشند و آفتاب را در آسمان ببینند.......


((قیصر امین پور))

آخی !! چه قدر احساس داره این مستر قیصر !!!

آلفرد شنبه 2 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:49 ب.ظ

گاهی خدا درها را می بندد و پنجره ها را قفل می کند،زیباست که فکر کنیم شاید بیرون طوفان می آید و می خواهد از ما محافظت کند...

آره زیباست !!
اکثرا ماها اینو تشخیص نمیدیم !! کلا در مورد همه ی آدما صادقه !! آدم فک میکنه که خدا می خواد حالشو بگیره واسه همینه !!

۰۰:۰۰ یکشنبه 3 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:40 ب.ظ

همیشه
اولین ها
سرشار از هیجان و شورند
و آخرین ها
نمایه
باورها
و تجربه های روشن لبریز نور .
و همیشه
همیشگی ها
دست نیافتنی اند
و دور .
تو
همیشگی ترین اولین و آخرینی .....


اوه اوه اوه خیلی خیلی قشنگ بود ...
من یه همچین چیزی شنیده بودم اما نه به این قشنگی ...
واقعا ۱۰۰۰ تا آفنر فقط واسه شما !!

۰۰:۰۰ یکشنبه 3 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:43 ب.ظ

از او شکلک هایی که .........
...
..
.
واااااااااای
این شکلکها رو ببین



خیلی ملسن نه ؟؟؟!!
خیلی خیلی باحالن و دوست داستنی

پسته دوشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:17 ب.ظ

بعضی از آدما خیلی خیلی نچسبن !!
یعنی هر کاری که بکنن بی فایده است !!!!!!

Richard چهارشنبه 6 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:44 ق.ظ

بیاموزیم که چند ثانیه طول میکشد تا زخمی در قلب آنها
که دوستشان داریم ایجاد کنیم،ولی سالها طول میکشد تا آن زخم را التیام دهیم.

به به .. سلام ریچارد ...
اسمت خیلی باحال و بامزست

آره ... آدما اکثرا نمیتونن کار نافرمی رو که یکی در حقشون کرده رو فراموش کنن !!

Richard چهارشنبه 6 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:46 ق.ظ

باغ بی برگی
روز و شب تنهاست
با سکوت پاک غمناکش

ساز او باران سرودش باد.
جامه اش شولای عریانی ست

ور جزاینش جامه ای باید
بافته بس شعله ی زر تار پودش باد .

؟؟؟؟!!ْ

Richard چهارشنبه 6 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:22 ق.ظ

یکی بود یکی نبود
زیر گنبد کبود
لخت و عور تنگ غروب سه تا پری نشسه بود.
زار و زار گریه می کردن پریا
مث ابرای بهار گریه می کردن پریا.
گیسشون قد کمون رنگ شبق
از کمون بِِلنِ تَرک
از شبق مشکی ترک.
روبروشون تو افق شهر غلامای اسیر
پشت شون سرد و سیا قلعه افسانه پیر.

از افق جیرینگ جیرینگ صدای زنجیر می اومد
از عقب از توی برج شبگیر می اومد...

-((پریا! گشنه تونه؟
پریا! تشنه تونه؟
پریا! خسته شدین؟
مرغ پر بسه شدین؟
چیه این های های تون
گریه تون وای وای تون؟))

پریا هیچی نگفتن، زار و زار گریه میکردن پریا
مث ابرای بهار گریه می کردن پریا
***
-(( پریای نازنین
چه تونه زار می زنین؟
توی این صحرای دور
توی این تنگ غروب
نمی گین برف میاد؟
نمی گین بارون میاد
نمی گین گرگه میاد می خوردتون؟
نمی گین دیوه میاد یه لقمه خام می کند تون؟
نمی ترسین پریا؟
نمیاین به شهر ما؟

شهر ما صداش میاد، صدای زنجیراش میاد-

پریا!
اسب سفیدم ببینین:
اسب سفید نقره نل
یال و دمش رنگ عسل،
مرکب صرصر تک من!
آهوی آهن رگ من!

گردن و ساقش ببینین!
باد دماغش ببینین!
امشب تو شهر چراغونه
خونه دیوا داغونه
مردم ده مهمون مان
با دامب و دومب به شهر میان
داریه و دمبک می زنن
می رقصن و می رقصونن
غنچه خندون می ریزن
نقل بیابون می ریزن
های می کشن
هوی می کشن:
« - شهر جای ما شد!
عید مردماس، دیو گله داره
دنیا مال ماس، دیو گله داره
سفیدی پادشاس، دیو گله داره
سیاهی رو سیاس، دیو گله داره » ...
***
پریا!
دیگه دیوه روز شیکسته
درای قلعه بسه
اگه تا زوده بلن شین
سوار اسب من شین
می رسیم به شهر مردم، ببینین: صداش میاد
جینگ و جینگ ریختن زنجیر برده هاش میاد.
آره ! زنجیرای گرون، حلقه به حلقه، لابه لا
می ریزد ز دست و پا.
پوسیده ن، پاره می شن
دیوا بیچاره میشن:
سر به جنگل بذارن، جنگلو خارزار می بینن
سر به صحرا بذارن، کویر و نمکزار می بینن

عوضش تو شهر ما... [ آخ ! نمی دونین پریا!]
در برجا وا می شن، برده دارا رسوا می شن
غلوما آزاد می شن، ویرونه ها آباد می شن
هر کی که غصه داره
غمشو زمین میذاره.
قالی می شن حصیرا
آزاد می شن اسیرا.
اسیرا کینه دارن
داسشونو ور می میدارن
بیل می شن: گرگرگر!
تو قلب شب که بد گله
آتیش بازی چه خوشگله!

آتیش! آتیش! - چه خوبه!
حالام تنگ غروبه
چیزی به شب نمونده
به سوز تب نمونده،
به جستن و واجستن
تو حوض نقره جستن

الان غلاما وایسادن که مشعلا رو وردارن
بزنن به جون شب، ظلمتو داغونش کنن
عمو زنجیر بافو پالون بزنن وارد میدونش کنن
به جائی که شنگولش کنن
سکه یه پولش کنن:
دست همو بچسبن
دور یاور برقصن
« حمومک مورچه داره، بشین و پاشو » در بیارن
« قفل و صندوقچه داره، بشین و پاشو » در بیارن

پریا! بسه دیگه های های تون
گریه هاون، وای وای تون! » ...

پریا هیچی نگفتن، زار و زار گریه می کردن پریا
مث ابرای بهار گریه می کردن پریا ...
***
« - پریای خط خطی، عریون و لخت و پاپتی
شبای چله کوچیک که زیر کرسی، چیک و چیک
تخمه میشکستیم و بارون می اومد صداش تو ناودون می اومد
بی بی جون قصه می گف حرفای سر بسه می گف
قصه سبز پری زرد پری
قصه سنگ صبور، بز روی بون
قصه دختر شاه پریون، -
شما ئین اون پریا!
اومدین دنیای ما
حالا هی حرص می خورین، جوش می خورین، غصه خاموش می خورین
که دنیامون خال خالیه، غصه و رنج خالیه؟

دنیای ما قصه نبود
پیغوم سر بسته نبود.

دنیای ما عیونه
هر کی می خواد بدونه:

دنیای ما خار داره
بیابوناش مار داره
هر کی باهاش کار داره
دلش خبردار داره!

دنیای ما بزرگه
پر از شغال و گرگه!

دنیای ما - هی هی هی !
عقب آتیش - لی لی لی !
آتیش می خوای بالا ترک
تا کف پات ترک ترک ...

دنیای ما همینه
بخوای نخواهی اینه!

خوب، پریای قصه!
مرغای شیکسه!
آبتون نبود، دونتون نبود، چائی و قلیون تون نبود؟
کی بتونه گفت که بیاین دنیای ما، دنیای واویلای ما
قلعه قصه تونو ول بکنین، کارتونو مشکل بکنین؟ »

پریا هیچی نگفتن، زار و زار گریه می کردن پریا
مث ابرای بهار گریه می کردن پریا.
***
دس زدم به شونه شون
که کنم روونه شون -
پریا جیغ زدن، ویغ زدن، جادو بودن دود شدن، بالا رفتن تار شدن
[ پائین اومدن پود شدن، پیر شدن گریه شدن، جوون شدن
[ خنده شدن، خان شدن بنده شدن، خروس سر کنده شدن،
[ میوه شدن هسه شدن، انار سر بسّه شدن، امید شدن یاس شدن، ستاره نحس شدن ...

وقتی دیدن ستاره
یه من اثر نداره:
می بینم و حاشا می کنم، بازی رو تماشا می کنم
هاج و واج و منگ نمی شم، از جادو سنگ نمی شم -
یکیش تنگ شراب شد
یکیش دریای آب شد
یکیش کوه شد و زق زد
تو آسمون تتق زد ...

شرابه رو سر کشیدم
پاشنه رو ور کشیدم
زدم به دریا تر شدم، از آن ورش به در شدم
دویدم و دویدم
بالای کوه رسیدم
اون ور کوه ساز می زدن، همپای آواز می زدن:

« - دلنگ دلنگ، شاد شدیم
از ستم آزاد شدیم
خورشید خانم آفتاب کرد
کلی برنج تو آب کرد.
خورشید خانوم! بفرمائین!
از اون بالا بیاین پائین
ما ظلمو نفله کردیم
از وقتی خلق پا شد
زندگی مال ما شد.
از شادی سیر نمی شیم
دیگه اسیر نمی شیم
ها جستیم و واجستیم
تو حوض نقره جستیم
سیب طلا رو چیدیم
به خونه مون رسیدیم ... »
***
بالا رفتیم دوغ بود
قصه بی بیم دروغ بود،
پائین اومدیم ماست بود
قصه ما راست بود:

قصه ما به سر رسید
کلاغه به خونه ش نرسید،
هاچین و واچین
زنجیرو ورچین!

خب پس !
این همون شعر پریای احمد شاملو ِ !!!

بچه ها نقدش خیلی قشنگه ... خیلی هم جالب ِ ... حتما نقد شعرش رو بخونین

آلفرد چهارشنبه 6 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:25 ق.ظ

شیشه دل را شکستن احتیاجش سنگ نیست

این شقایق با نگاهی سرد پرپر میشود

بلی !!
اکثرا احتیاج به سنگ نمیشه !! چون ماهاتو شکستن دل ِ دیگران و توهین به این و اون کلی استادیممم !!!!!!

تک پر چهارشنبه 6 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:51 ق.ظ

سلام
هر ثانیه که می گذرد چیزی از تو را با خود می برد. زمان غارتگر غریبی است،همه چیز را بی اجازه می برد. تنها یک چیز را همیشه فراموش می کند: "حس دوست داشتن تو را.."

علیک سلام !!
هیی هیی هیی ... همین جوری بود ... یعنی همین جوری سر رسد !!!

تک پر چهارشنبه 6 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:52 ق.ظ




چه کنم دست خودم نیست که یادت نکنم، خواستی گل نشوی تا به تو عادت نکنم!




بلی !!
کاملا حق با شماست !! خود کرده را تدبیر نیست !!!!!

تک پر چهارشنبه 6 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:54 ق.ظ

ای ول شکلک
























:دی
فقط خواستم ظرفیت شکلک ندارم
:دی :دی :دی

هیی هیی هیی ...
نه بابا ... ای طوری هام نیست !!
اما مرسی بابت اطلاع رسانی قبلیتون !!

M qwert R yuaio 2 p';lkjh M gds A scvm K چهارشنبه 6 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 06:52 ب.ظ


Whats new in your mind?? about the picnic !or something like this maaami !! i miss you and the other vegetables !!!
plzzzz set a vacation ! and make me happy ..
ELAHI KE GOD DELETO SHD KONE

به جون خودم هیچ چی !! کلا ذهنم کار نمی کنه !!! در شهر خبری نیست که نیست !!!!
آره منم دلم واسه بچه ها خیلی تنگیده شده !!!
به جون ِ خودم اگه تونستی شما ها یه جایی رو جور کنین با توری چیزی !! من این مامی ِ اصلی نمی ذاره !!! به دلیل اتفاقات خانوادگی گذشته (پسر خالم )!!!!!!!

چه خوب که اومدی !! دلم خیلی تنگیده بود !!

همای یکشنبه 10 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:50 ب.ظ

مهربانم، ای خوب!
یاد قلبت باشد؛ یک نفر هست که این جا
بین آدم هایی، که همه سرد و غریبند با تو

تک و تنها، به تو می اندیشد و کمی،
دلش از دوری تو دلگیر است....

مهربانم، ای خوب!
یاد قلبت باشد؛ یک نفر هست که چشمش ،
به رهت دوخته بر در مانده
و شب و روز دعایش اینست؛
زیر این سقف بلند، هر کجایی هستی، به سلامت باشی
و دلت همواره، محو شادی و تبسم باشد...

مهربانم، ای خوب! یاد قلبت باشد؛
یک نفر هست که دنیایش را،
همه هستی و رؤیایش را، به شکوفایی احساس تو، پیوند زده
و دلش می خواهد، لحظه ها را با تو، به خدا بسپارد....

آلفرد دوشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:20 ق.ظ

قابل توجه ه.....ی:
اصفهانیه خونش آتیش میگیره به آتش نشانی smsمیفرسته.

آلفرد دوشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:22 ق.ظ

عشق بازی را از کویر بیاموزید که در یا بودنش را به آفتاب میبخشد....

آلفرد دوشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:24 ق.ظ

شبی خواب دیدم با خدا کنار ساحل قدم میزنم , ردپای هردوی ما بروی ساحل بود

وقتی برگشتم و به گذشته نگاه کردم دیدم در موقع سختی تنها یک ردپا کنار ساحل هست

پس به خدا گله کردم و گفتم :

خدایا چرا در موقع سختی مرا تنها گذاشته ای ؟ خدا لبخندی زد و گفت :

فرزندم در ان موقع تو بر دوش من بودی

به یاد داشته باش هر وقت دلتنگ شدی به اسمان نگاه کن .

کسی هست که عاشقانه تورا مینگرد و منتظر توست. اشکهای تورا پاک میکند

و دستهایت را صمیمانه میفشارد. تورا دوست دارد فقط بخاطره خودت

و اگر باور داشته باشی می بینی ستاره ها هم با تو هرف میزنند.

باور کن که با او هرگز تنها نیستی

فقط کافیست عاشقانه به او نگاه کنی

ای تماشای ترین مخلوق خاکی در زمین!

اسمانی میشوم وقتی نگاهت میکنم

کوله بار سفرت رفت و نگاهم را برد نه تو دیگر هستی نه نگاهی که در

ان دلخوشیم سبز شود. سایه میداند که به دنباله نگاهت همچون ابر سرگردانم

هیچ کس گمشده ام را نشناخت تابش رایحه ای بیخبر اورد کسی در راه است

چشمی از درد دلم اگاه است

کاش هیچ وقت عشقی متولد نمی شد که روزی احساسی بمیرد

آلفرد دوشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:31 ق.ظ

باید گذشت و رفت....



دوباره واژه سفر را در قاب تنهایی اتاق

خاطراتم میخکوب میکنم سرزمین خشک خاطره یخ زده و فرسوده شده

زندگیم بوی غربت و بی قراری گرفته

رفاقتها پوچ وتو خالیست

وحال کوچ تبلور زندگیست

باید رفت و

به اندازه تمام تنهایی ها

فریاد را

در آغوش کشید

باید رفت و....

۰۰:۰۰ سه‌شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 05:31 ب.ظ

مثل دانه ی تسبیح!
یکی یکی به بند می کشم روز ها را
همه یک شکل
همه یک رنگ
جز این یکی !
امروز
روز ملاقات است

نیپون کوکو چهارشنبه 13 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 02:34 ق.ظ

سلاااااااااااااااام پسته خانوم!
خوبی خانوم خانوما؟
من خوبم:دی
اخ که دلم برات یه ذره شده....
مامی سبزیجات نمی خوای یه سری...دستی...پایی به بچه هات برنی ایا؟

نیپون کوکو چهارشنبه 13 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 02:40 ق.ظ

تک پر نوشته تون عالی بود!
زمان هر لحظه چیزی از تو را با خود می برد....

تک پر چهارشنبه 13 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 02:44 ب.ظ

سلام

بی تو دل من چون کلبه ای محزون است / با یاد تو این خرابه آباد کنم . .

تک پر چهارشنبه 13 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 02:45 ب.ظ


شکسپیر میگه کسی رو که دوست داری هر چندوقت یک باربهش یادآوری کن تا فراموش نکنه قلبی براش می تپه .......واین یک یادآوریست..

تک پر چهارشنبه 13 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 02:46 ب.ظ



از دیشب تا حالا فقط به u فکر می کردم. تمام فکر و ذهنم مشغوله u بود.امروز فردا هم می خوام به v.w.y.z فکر کنم!!!


نه باور کنین لازم نیست دارم
بابا دارم
نمیخواد روشن کنین هنوز قبلیا روشنه






برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد