نظرات 183 + ارسال نظر
مردمک دوشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 03:19 ب.ظ


" گرچه هستی خداوند ربطی به ایمان ما نداره
اما
احساس این هستی کاملا به میزان ایمان ما
مربوطه "



کاملا درسته

خوبی ؟؟!! چه طوری مرزه خانوم ؟؟!!

pareparvaz دوشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 05:20 ب.ظ



پسته خانم !!!کجایی ؟؟!!

دلمون گرفت....

شب قدرم اومد و شما نیومدی....


سلاام ...

اما خب عید فطر اومد منم اومدم دیگه

آلفرد سه‌شنبه 9 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:55 ق.ظ

گل ِگلدون ِمن شکسته در باد
تو بیا تا دلم نکرده فریاد

گل ِشبو دیگه شب بو نمی ده
کی گل ِشبورو از شاخه چیده؟


گوشه ی آسمون،پُره رنگین کمون
من مثه تاریکی تو مثه مهتاب

اگه باد از سر ِزلفِ اون نگذره
من میرم گم میشم تو جنگل ِخواب

گل ِگلدون ِمن،ماه ِ ایوون ِمن
از تو تنها شدم چو ماهی از آب

گل ِهر آرزو رفته از رنگو بو
من شدم رودخونه دلم یه مرداب



آسمون آبی میشه
اما گل ِخورشید
رو شاخه های بید
دلش می گیره

دری مهتابی میشه
اما گل ِمهتاب!!

از برکه های خواب
آلاله میره

تو که دس تکون میدی
به ستاره جون میدی
میشکوفه گل از گل ِباغ

وقتی که ماتم میاد
دو ستاره کم میاد
می سوزه شقایق از داغ

می سوزه شقایق از داغ

می سوزه شقایق از داغ




آخی !!
من چه قدر عاشق این آهنگ البته با صدای سیمین غانمم

آخی ... دلم تنگ شد واسه آهنگش ...خیلی خیلی ...

آلفرد سه‌شنبه 9 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 01:23 ق.ظ

خاطره ها ((تامین و عادل(25band)))



تو هستی تو رویام
تو هستی تو قلبم
ولی رفتیو ندیدی حال ِخرابم

توی این دنیا،توی این عالم
زندگی بی تو برام معنا نداره


همه ی اون عشقو محبت
حس ِاین دل ِ پاکِ من

چرا زیر ِسایه ی یک شمع
عشقمون از یادت رفت

گله دارم از تو خدایا
چرا شد عشق از ما جدا
شبو روز از دوریش می سوزم


همه ی اون عشقو محبت
حس ِاین دل ِ پاکِ من

چرا زیر ِسایه ی یک شمع
عشقمون از یادت رفت

گله دارم از تو خدایا
چرا شد عشق از ما جدا
شبو روز از دوریش می سوزم


تن ِمن دیگه نایی نداره
با زندگی کاری نداره

من با اشک
شبو روز
واسه برگشتنت

دس به دامن ِخدام

می بینم من که اِنگار توی قلبت نیس احساس
نمی خوای که برگردی پیشم...



چرا باید الان باشی تو تو خاطره ها
چرا سهممون از عشق فقط فاصله هاس
همه پیشه عشقشوننو،من چی هان؟
باید از عشق بخونمو سختیاش
وقتِ رفتنت گفتم باشی بدونه من خوش
دروغه که نگم زندگیم میدونه جنگ شد
اشتباهه جداییمون
اینو منم دارم میگم
باید فهمیده باشی قصده کلمات چین

شاید مِه زده که منو تو گم شدیم شاید

فاصله زیاده وو تو دور شدی
باید اینو بدونی که هنوزم عشقم تویی
تو به سادگی رفتی
ولی من امشب طوری تو رویام که فردا برمی گردی
اگه نیای شاید باید رگ بدم تیغ
پس برگرد که هنوزم دربه درتم
می خوام مثه قدیما بذاریم سر به سر ِهم


همه ی اون عشقو محبت
حس ِاین دل ِ پاکِ من

چرا زیر ِسایه ی یک شمع
عشقمون از یادت رفت

گله دارم از تو خدایا
چرا شد عشق از ما جدا
شبو روز از دوریش می سوزم






خاطره ها !!

اصلا تو ذهنم چیری درموردش نیستش !!!

من از اون موزیکی که توش عروس میشه و اینا خیلی خوشم میاد خیلی دوسش دارم :دی

آلفرد سه‌شنبه 9 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 01:27 ق.ظ

من از نگاه ِکلاغی که رفت فهمیدم
که سرنوشتِ درختان ِباغمان تبر است!!!



ابته مرگ واسه همه ی موجودات حقه

pareparvaz سه‌شنبه 9 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 02:11 ق.ظ


علی را وصف در باور نیاید
زبان هرگز ز وصفش برنیاید
علی با درد غربت آشنا بود
علی تنهاترین مرد خدا بود
علی سوز و گدازی عاشقانه
علی راز و نیازی عارفانه
دل تنهاییش دریای خون بود
ز خون باغ و بهارش لاله گون بود

ایام سوگواری مولای متقیان امیر مومنان حضرت علی(ع) تسلیت باد...

:دی
این موزیکه منو یاد دوران راهنماییم میندازه !! :دی
اون موقع این شعر و آماده میکردیم که توی مسابقه بخونیم !!
خداییش یه لبخند گنده رو لبامه که نمیتونم جمش کنم ...
خیلی دوران خوبی بودش

بلی ... منم تسلیت میگم ...

آلفرد سه‌شنبه 9 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 02:15 ق.ظ

شب تار.....
شب بیدار.....
شب سرشار است......


کلا شب واسه شب بیداری و فیلم و تخمه عالیه عالیه

[ بدون نام ] سه‌شنبه 9 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 03:17 ب.ظ


قربون دستت

[ بدون نام ] سه‌شنبه 9 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 06:13 ب.ظ


فک کنم آنی بالاخره ؟ آره ؟؟بگو بعله ..بگو بعله جون مرزه؟؟


بلی ... با اجازتون فعلا هستم خدمتتون
به جون احمد آقا

همای سه‌شنبه 9 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 07:22 ب.ظ

وااااااااااای چه روزای سختیه


واقعا ؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!
ایشالا حل میشه ... امید داشته باشین

تک پر چهارشنبه 10 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 05:17 ب.ظ

سلام
خدایا این پسته چرا نظر همه رو تایید میکنه به جز من
آخه چرا؟!؟!؟!
دیگه خیلی دیر شده ها!!!!!!!

علیک سلاام

از دست این من ِ نادون ...

ایشالا بتونم واستون جبران کنم
سعی ام رو میکنم

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 11 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 05:40 ب.ظ

برای سلامتی مامی صلوات!!!!!!!!!!
الهم....
خوب شدی؟


مرسی ممنونم ... تا من باشم ژانگولر بازی در نیارم
آره دیگه الان کامل خوبم ... مرسی ۱۵۰۰ تا :*

[ بدون نام ] جمعه 12 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 05:19 ب.ظ


!!!

خوبی ؟؟!!! :دی

رکت انگولار شنبه 13 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 03:34 ق.ظ

من از خــــــدا خواستم...


من از خــداخواستم که پلیدی های مرا بزداید ،
خــداگفت : نه!
آنها برای این در تو نیستند که من آنها را بزدایم . بلکه آنها برای این در تو هستند که تو در برابرشان پایداری کنی
----------
من از خــداخواستم که بدنم را کامل سازد ،
خــداگفت : نه!
روح تو کامل است . بدن تو موقتی است
----------
من از خــداخواستم به من شکیبائی دهد ،
خــداگفت : نه!
شکیبائی بر اثر سختی ها به دست می آید.
شکیبائی دادنی نیست بلکه به دست آوردنی است.
----------
من از خــداخواستم تا به من خوشبختی دهد ،
خــداگفت : نه!
من به تو برکت می دهم
خوشبختی به خودت بستگی دارد
----------
من از خــداخواستم تا از درد ها
آزادم سازد ،
خــداگفت : نه!
درد و رنج تو را از این جهان دور کرده و به من نزدیک تر می سازد
----------
من از خــداخواستم تا روحم را رشد دهد ،
خــداگفت : نه!
تو خودت باید رشد کنی ولی من تو را می پیرایم تا میوه دهی
----------
من از خــداخواستم به من چیزهائی دهد تا از زندگی خوشم بیاید ،
خــداگفت : نه!
من به تو زندگی می بخشم تا تو از همۀ آن چیزها لذت ببری
----------
من از خــداخواستم تا به من کمک کند تا دیگران را همانطور که او دوست دارد ، دوست داشته باشم ،
خــدا گفت : ... سرانجام مطلب را گرفتی!!
امــروز روز ِ تو خواهد بود
آن را هدر نده ...
باشد که خـــداوند تو را برکت دهد ...
داوری نکن تا داوری نشوی ؛
آنچه را رخ می دهد درک کن و بدان که برکت خواهی یافت.
"محبت همه چیز را شکست می دهد و خود شکست نمیخورد"

به به ... سلاام رکت انگولار جوووون :دی
الهی من قربون جفت چشمات برم
الهی فدات شم که اینجوری تند و تند از خدا ۱۰۰۰ تا چیز خواستی !!

(هیچ چی از زدبازی یادم نمیاد !! )

۱۰۰۰ تا حرف تو ذهنم بود تا بگم اما تا خواستم بگم متن و که خوندم از یادم رفت

خیلی شیرین بود ... واسم پیرینتش یگیر :دی
خسیس نباش این همه

۰۰:۰۰ شنبه 13 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 06:15 ب.ظ

امپراطور یونان به کوروش کبیر گفت: ما برای شرف میجنگیم شما برای پول. کوروش پاسخ داد:" هرکس برای نداشته هایش می جنگد


عجب جوابی داده !!
کاملا متناسب باهاش بوده !!!

البته الان که ... بلی !!

م.ک دوشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 05:36 ب.ظ


دوست دارم که به پابوسی باران بروم
آسمان گفته که پا روی پرم نگذارید
!
....
راستی پسته جون (....) ؟

یک عدد سوال دارم !!!
دقیقا اسمون خان چی گفته ؟؟؟!!

جون ِ دلم ؟؟!! امر کن !!!!!!!!!!
از این شکلکام نزن که من مشکوک به نظر بیاماااا !!!!!!!

م.ک پنج‌شنبه 18 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 11:59 ب.ظ


دوستی فرستاده :
درهای رحمت الهی داره بسته میشه
مواظب باش لای در گیر نکنی !

عیدتون مبارک


این دقیقا نصیحتی ِ که باید به من بشه !!!
انقدر که میپرم و دست و پام اینور اونور گیر میکنه !!!
مرسی مرزه جون :دی

عید توام اونم با کلی تاخیییییییییییییییییییر مبارک :دی

آلفرد جمعه 19 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 02:53 ق.ظ


این شکلرو که دیدم ناخوداگاه یاده استاد ریاضی 1مون افتادم... خیلی باحاله


مطمئنین ؟؟!!!
لابد دیگه !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!


اما مشکوکیناااا !!!

آلفرد چهارشنبه 24 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 03:10 ب.ظ

شهزاده ی رویای من_با صدای گلشیفته فراهانی





یه شب تو خواب وقته سحر
شهزاده ای زرین کمر
نشسته بر اسب سپید
میومد از کوهو کمن
می رفتو آتش به دلم
می زد نگاهش
می رفتو آتش به دلم
می زد نگاهش


کاشکی دلم رسوا بشه
دریا بشه این دو چشم ِپر آبم
روزی که بختم وا بشه
این یار بشه اونکه اومد به خوابم

شهزاده ی رویای من شاید تویی
اون کس که شب در خوابِ من آید تویی،تو

از خواب شیرین ناگه پریدم
او را ندیدم دیگر کنارم به خدا...

جانم رسیده از غصه بر لب
هر روزو هر شب در انتظارم به خدا

کاشکی دلم رسوا بشه
دریا بشه این دو چشم ِپر آبم
روزی که بختم وا بشه
این یار بشه اونکه اومد به خوابم


می رفتو آتش به دلم
می زد نگاهش
می رفتو آتش به دلم
می زد نگاهش


نه نه !!
مستر آلفرد این آهنگ و منم با صدای گلشیفته شنیدم !! اما این آهنگ و قبل از گلشیفته شهاب حسینی خونده بود ... اوووووه چند ماه غ پیش ...
خداییش خیلی خیلی قشنگ تر بود ... واقعا عااالیه عالیی بود ... حالا شما برین گوش بدین ببینین من راست میگم یا نه !!!!!!

آلفرد پنج‌شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:07 ق.ظ

بله مطمئنم...
پسته من اولین باره ازین شکلک خشن استفاده
کردما..اونم واسه نشون دادن حالت استاد ریاضی 1مون بود...وجدانن اون بالاییا کاره من نیس...


بلی میدونم که شما نیستین :دی

هیی هیی هیی ... بلی چشم ... مرسی

پسته پنج‌شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 08:00 ب.ظ

فوق العاده ترین "آیا می‌دانید" ها.

حتما همه شان را بخوانید.


آیا می دانید بدن جوجه تیغی در هنگام تولد حالت ژله ای دارد و حتی ممکن است در حین تولد نیمی از بدنش توسط تیغهای بدن مادر کنده شود اما به مرور بدن کاملاً ترمیم می شود؟
آیا می دانید گوریلها تقریباً همیشه شبها نزدیکی می کنند و این عمل را هرگز در برابر دیدگان پدر و مادرشان انجام نمی دهند؟
آیا می دانید سگ از نژاد اسب است و خود اسب هم از نژاد ماموت یا همین فیلهای امروزی است؟
آیا می دانید ضریب هوشی نوزاد انسان در سه روز اول تولد بیش از هفتصد و پنجاه است اما این مقدار در روز چهارم به سرعت پایین می آید؟
آیا می دانید یک نوع سمندر در آفریقا وجود دارد که تحمل شانزده هزار ولت برق با شدت جریان پنجاه هرتز را دارد و در این حالت بدنش تنها نوری معادل یک لامپ 70 وات تولید می کند؟
آیا می دانید زرافه ها در اصل گوشتخوار هستند اما به دلیل عدم توانایی در بلعیدن غذا از روی زمین به دلیل مری طولانی و نداشتن اندام مناسب شکار گیاه خواری می کنند و به همین دلیل یک زرافه در تمام طول عمر خود سوء هاضمه دارد؟
آیا می دانید در قطب شمال تنها دو ماه از تابستان امکان آتش روشن کردن وجود دارد و در بقیه ایام سال به دلیل سرمای شدید آتش به صورت تکه های بلور در آمده و خورد می شود؟
آیا می دانید اگر سر خود را سه بار محکم به دیوار بکوبید اصلاً دردتان نمی گیرد؟
آیا می دانید اگر انگشت انداخته چشمتان را از حدقه دربیاورید کار درستی انجام داده اید؟
آیا می دانید اگر بیایید من یک تیپا به شما بزنم کلیه سموم بدنتان دفع می شود؟
آیا می دانید که همه اینها چرت و پرت بود؟ و آیا می دانید شما الآن اٌسکٌل شده اید؟
آیا می دانید هرچه الآن در دلتان به من گفتید خودتان هستید؟
آیا می دانید هرچه در اینترنت به دستتان رسید را نباید باور کنید چون شما عقل دارید؟

مردمک شنبه 27 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 08:23 ب.ظ


اَی اَی اَی ! پسته خانووم داشتم دونه دونه حفظ میکردم ! برم واسه خونواده تعریف کنم
البته این که سگ نوه ی فیل باشه واقعا شاخ دار
بود

.....
اومده بودم در مورد امروز بگم ! که روز شعر و ادبه !

دو تا غزل از شهریار :

امشب ای ماه! به درد دل من تسکینی
آخر ای ماه، تو همدرد من ِ مسکینی
کاهش جان تو من دارم و من می‌دانم
که تو از دوری خورشید، چه‌ها می‌بینی
چه دلی ماند و چه دینی؟ که نبردی از راه
ای سر زلف، ندانم به چه کفر و دینی
کی بر این کلبه ی طوفان‌زده سر خواهی زد؟
ای پرستو، که پیام‌آورِ فروردینی
شهریارا! اگر آیین محبت باشد
چه حیاتی و چه دنیای بهشت‌آیینی

- -

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟
بی‌وفا حالا که من افتاده‌ام از پا چرا؟
نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی
سنگدل این زودتر می‌خواستی حالا چرا؟
نازنینا ما به ناز تو جوانی داده‌ایم
دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا؟
آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می‌کند
در شگفتم من نمی‌پاشد ز هم دنیا چرا؟
در خزان هجر گل، ای بلبل طبع حزین
خامشی شرط وفاداری بود غوغا چرا؟
شهریارا بی‌حبیب خود نمی‌کردی سفر
این سفر راه قیامت می‌روی تنها چرا؟

هیی هیی هیی ...
خوشت اومد ؟؟!!

به من که خیلی فاز داد ... یعنی آخرش دیدم که من اسکل شدم دیدم خب دوستامم یه ذره بلی ... :دی

اهان ... خب :دی

مرسی پرپر خانوم ِ مرزه ِ ی ریحان درونی :دی

¤¤¤¤ &...!! چهارشنبه 31 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 07:37 ب.ظ

هیچ می دانی

داستان ما هرگز تکرار نخواهد شد.....

آخی !!
شما ها دونفرین :دی

نه والا نمیدونستیم ... خوبه که ذکر کردین مرسی :دی

۰۰:۰۰ چهارشنبه 31 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 07:39 ب.ظ

بی صدا مطالعه می کردیم !


اما کتاب را که ورق می زدیم ...


تنها ..


گاهی به هم نگاهی ..


ناگاه ..


انگشتهای هیس !..


ما را ..


از هر طرف نشانه گرفتند !...



انگار غوغای چشمهای من و تو ...


سکوت را ..


در آن کتابخانه رعایت نکرده بود !...



... آهان البته خوب ِ که سکوت رو رعایت کنین :دی

همای پنج‌شنبه 1 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 02:22 ب.ظ

به مناسبت زادروز استاد شجریان

صدای تو را دوست دارم
صدای تو، از آن و از جاودان می‌سراید
صدای تو از لاله‌زاران که در یاد می‌آید
رنگ و بوی صدای تو را، دوست دارم.
جهان در صدای تو آبی ‌ست
و زیر و بم هر چه از اصفهان
در صدای تو آبی ست.
و هر سنت از دیرگاهان و هر بدعت از ناگهان در صدای تو آبی ست.



بلی ... تولدشون مبارک ... ایشالا ۱۵۰۰ ساله بشن :دی

رکت انگولار پنج‌شنبه 1 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 06:12 ب.ظ

این مطلب بخشی از یکی از نامه‌های نادر ابراهیمی به همسرش است توصیه می شود که
همه زوج‌ها این نامه را چندین بار و نه به‌تنهایی که با هم و در کنار یکدیگر ‌
بخوانند.
نادر ابراهیمی داستان‌نویس معاصر ایرانی است
او علاوه بر نوشتن رمان و داستان کوتاه، در زمینه‌های فیلم‌سازی، ترانه‌سرایی،
ترجمه، و روزنامه‌نگاری نیز فعالیت کرده‌است.

همسفر!
در این راه طولانی که ما بی‌خبریم
و چون باد می‌گذرد
بگذار خرده اختلاف‌هایمان با هم باقی بماند
خواهش می‌کنم! مخواه که یکی شویم، مطلقا
مخواه که هر چه تو دوست داری، من همان را، به همان شدت دوست داشته باشم
و هر چه من دوست دارم، به همان گونه مورد دوست داشتن تو نیز باشد
مخواه که هر دو یک آواز را بپسندیم
یک ساز را، یک کتاب را، یک طعم را، یک رنگ را
و یک شیوه نگاه کردن را
مخواه که انتخابمان یکی باشد، سلیقه‌مان یکی و رویاهامان یکی.
هم‌سفر بودن و هم‌هدف بودن، ابدا به معنی شبیه بودن و شبیه شدن نیست.
و شبیه شدن دال بر کمال نیست، بلکه دلیل توقف است
عزیز من!
دو نفر که عاشق‌اند و عشق آنها را به وحدتی عاطفی رسانده است، واجب نیست که هر
دو صدای کبک، درخت نارون، حجاب برفی قله علم کوه، رنگ سرخ و بشقاب سفالی را
دوست داشته باشند.
اگر چنین حالتی پیش بیاید، باید گفت که یا عاشق زائد است یا معشوق و یکی کافی
است.
عشق، از خودخواهی‌ها و خودپرستی‌ها گذشتن است اما، این سخن به معنای تبدیل شدن
به دیگری نیست .
من از عشق زمینی حرف می‌زنم که ارزش آن در «حضور» است نه در محو و نابود شدن
یکی در دیگری.
عزیز من!
اگر زاویه دیدمان نسبت به چیزی یکی نیست، بگذار یکی نباشد .
بگذار در عین وحدت مستقل باشیم.
بخواه که در عین یکی بودن، یکی نباشیم..
بخواه که همدیگر را کامل کنیم نه ناپدید .
بگذار صبورانه و مهرمندانه درباب هر چیز که مورد اختلاف ماست، بحث کنیم ،اما
نخواهیم که بحث، ما را به نقطه مطلقا واحدی برساند.
بحث، باید ما را به ادراک متقابل برساند نه فنای متقابل .
اینجا سخن از رابطه عارف با خدای عارف در میان نیست .
سخن از ذره ذره واقعیت‌ها و حقیقت‌های عینی و جاری زندگی است.
بیا بحث کنیم.
بیا معلوماتمان را تاخت بزنیم.
بیا کلنجار برویم .
اما سرانجام نخواهیم که غلبه کنیم.
بیا حتی اختلاف‌های اساسی و اصولی زندگی‌مان را، در بسیاری زمینه‌ها، تا آنجا
که حس می‌کنیم دوگانگی، شور و حال و زندگی می‌بخشد نه پژمردگی و افسردگی و مرگ،
حفظ کنیم.
من و تو حق داریم در برابر هم قدعلم کنیم و حق داریم بسیاری از نظرات و عقاید
هم را نپذیریم.
بی‌آن‌که قصد تحقیر هم را داشته باشیم .
عزیز من! بیا متفاوت باشیم.



این از طرف خودمههه
دلم شدید گرفته. فکنم دیگه وقتشه!! باید بدم دلمو به اگو (فاضلاب شهری) وصل کنن. دیگه جا نداره...



رکت انگولااار !!!!
این نامه هه چه صیغه ای بود ؟!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!
مشکوک میزنی هاااا !!!!

اما نامه هه خیلی قشنگ بود ... بچه ها سعی کنین بخونینش حتما !!
(تبلیغ میکنم واست هااا !!)

هیی هیی هیی ... الهی قربون اون دل ِ گرفتت برم :دی

:دی
وصل کردی جواب داد من و هم خبر کن :دی

م.ک پنج‌شنبه 1 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 08:32 ب.ظ


باز آمد بوی ماه مدرسه
بوی بازی های راه مدرسه
...

میگم پرپر این منم اون پایین ... همین که عینک زده ؟؟؟؟!!

بلی سال تحصیلی جدید مبارک باشه :دی
ایشالا ترمی پر از نمره های عالی و توپ باشه :دی

نیپون شنبه 3 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 12:35 ب.ظ

خیلی خوب!!!
حالا فهمیدم چرا هی میگی برو بخوندش...
که ما رو اسکل کنی؟باشه مامی منم الان میرم پیش حاج اقاو...


خوشمااان آمد :دی

واقعا !!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
آخ جون ... ۵ تا چراغ سبز واسه خودم :دی
حالا
دست دست دست دست ... به افتخار خودم :دی

همای دوشنبه 5 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 01:02 ب.ظ


میان جنگلی خاموش
نارون های شهید نوجوان تابوتشان بر دوش
آسمان پیراهن سرد و سیاهی کرده در تن پوش
چناری شاخه ای بگرفته در آغوش و با اندوه می گرید
که اندوه از تبرهای فقیران نیست
هزاران گشنه زین ره سیر می گردند

من از دیرینه یار خویش دلگیرم
تو گویی در دلش بویی ز ایمان نیست
وفا در خاطرش مرده ست جنگلبان
هیچکس دلتنگ جنگل های ویران نیست.

همای



بلی ... مرسی مرسی ۱۵۰۰ تا :دی

[ بدون نام ] سه‌شنبه 6 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 07:36 ب.ظ



بعضی وقتا تنها کاری که از آدم برمیاد
گفتن ِ "یادش بخیر"ه !
یاد 9/7/88 هم بخیر .



چی رو یادش به خیر ؟؟!!
مشکوک میزنیناااا !!!!!!!!!!!!!!

[ بدون نام ] یکشنبه 11 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 12:39 ب.ظ

جلد جدید رو بزنید
استاد یگانگی هستم


سلام استاد ... چشم به روی دیده ... همین امروز فردا که کامپیوترم و از دکتر بیارم جلد جدید رو بهتون کادو میدم .... خوبه ؟!!

نیپون کوکو سه‌شنبه 13 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 10:30 ب.ظ

بله خوبه...

گول خوردی من بودم....استاد نبود(هیی هیی هیی)
ترسیدی نه؟

خودم بلدش بودم :دی

نه دیگه !! نشد !! آخه از چی بترسم ؟؟؟!!
من ؟؟! من ؟؟؟!
نه نه !!!!!!!!!!!!‌

پسته چهارشنبه 14 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 12:08 ق.ظ

نه !!
چند تا چیز جالب !!
اول از لین که نظرات رو صفحه بندی کردن !!
چه قدر بیخود !!
دوم این که ضدخال ترین قسمت قضیه اینه که یه موزیک ویدئو رو خیلی دوست داشتم خواستم مثلا تو mp4 ام باشه !!!
یه 23 مگ یه بار یه 43 مگم یه بار دانلود کردم اما تبدیل فایل هاش این فرمت رو نداره و نمیخونه !!
واقعا کفری شدممم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
حجم دانلودم جلو جشمام پرپر شد !!
آخه نمیدونین که !! یه 20 مگم واسه یکی دیگه دانلود کردم که نمیخونه !!! لامسب 80مگ میخواد واسه یه موزیک ویدئو !!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد