مجنون خواست که پیش لیلی نامه‌ای نویسد
قلم در دست گرفت

خیالِ تو مقیمِ چشم است
و نامِ تو از زبان خالی نیست
ذکرِ تو در صمیم جان جای دارد
پس نامه پیش کی نویسم
چون تو در این محله‌ها می‌گردی

قلم بشکست
و کاغذ بدرید

/ مقالات مولانا 

 

----------------- 

پی نوشت: با اجازه ی پسته ی عزیز:

بچه ها اگر کسی مطلبی به درد بخور داره و دوست داره تو قسمت پست ها بذاره لطفا بگه. 

اگر هم از این نوشته های من خوشتون نمیا د می تونین خیلی ساده بی اسم بگین که دیگه نذارم...دیدم خیلی دچار رخوت شده اینجا! 

ممنون

دل نشست...


"دردِدل که می‌کنی،
ضعف‌هایت، دردهایت را می‌گذاری تویِ سینی و  
تعارف ‌می‌کنی
که هر کدامش را که می‌خواهند بردارند...
تیز کنند
تیغ کنند
و بزنند به روحت! " 
 
 
 
از خلال گودر