سلام خدا جون ... یه بار دیگه نو نوار شدیم اومدیم !!

vase behtarin harfhast !! to onvar nazar bede !!

نظرات 178 + ارسال نظر
پسته جمعه 28 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:42 ب.ظ

یه عکس زدم تو چیک چیک !!
خدایی اون خانومی که توی برگه جریمه هست با اون سیستم !! مثلا نماده ؟؟!
جون ِ عباس آقا چشماش و ببین !!
کلا این سیستم صورت رو نصفه پوشوندن واسه جذب طرف از طریق چشم ِ !!
خدایی هر کسی میدونه !!!
واسه همینه که عربا از قدیم ندیما این کار و میکردن !!
خداییش دیگه !!
فقط بانوان مواظب باشین دیگه !!!

به خدا از همه جالب تر اون عینک بالا ی سر ِ !! ۱۸ تومن !!!! هیی هیی هیی !!
تازه احتمالا از این به بعد یه متخصص در امور بانوان و رنگ و مش باید ببرن تا از روی رنگ موی خانوم ها تخمین بزنه که چه قیمتی داره !!!

حاج آقا جمعه 28 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 03:54 ب.ظ

پسته این برگه جریمهه یکی از افتخارات و نیز از برکاتِ جمهوری اسلامیه...
ما باید خوشحال باشیم که کشورمون تا این حد پیشرفت کرده!!!!

حالا از این جالب تر ماجرای این گشتِ نسبته!!!

خدایا شکرت!!

تو کدوم حاجیی ؟؟!!
همون حاج آقای خودمون :دی ؟؟؟

دیگه این جوری نداشتیمااا !!
همون قضیه ی سر و اینااااااااااا !!

من که خوشحالم والا ...

آره ... حالا یه چیز جالب تر :

سردار احمدی مقدم فرمانده نیروی انتظامی اعلام کرد که مبارزه با بد حجابی شدت بیشتری پیدا خواهد کرد و جریمه نقدی برای خانمهای بد حجاب در نظر گرفته شده است.
سردار خاطر نشان کرد که ..گشت نسبت... نیز مبارزه با رابطه... دختر و پسرها را زیر نظر خواهد گرفت و هر دختر پسری که توسط این گشت گرفته شود تحویل پزشکی قانونی خواهد شد .

همای شنبه 29 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:41 ب.ظ


عشق داغیست که تا مرگ نیاید نرود

هر که بر چهره ازاین داغها نشانی دارد

Richard شنبه 29 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:53 ب.ظ

:دی

تنهاترین تنها منم پنج‌شنبه 3 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 03:56 ب.ظ

این چه سرنوشتیه که همش بد میارم
این که رسم زندگی نیست ای خدا کم میارم

از همه سختی گذشتم اما هیچی نمیگم
با همه صبری که دارم من دارم کم میارم

من دارم کم میارم من دااااارم کم میارم....
ای خدا کاری نکردم پس چرا بد میارم..

من تو این دورو زمونه از کسی خیری ندیدم
به هر کی خوبی که کردم جز بدی چیزی ندیدم

چشم من تا آخر عمر همش میخواد بباره
دیگه اون اشکی نداره واسه ی خودش بباره

من دارم کم میارم من دارم کم میارم....

تنهاترین تنها منم پنج‌شنبه 3 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 04:13 ب.ظ

بگی نگی این روزا بازم خیلی دلم تنگ برات
بد جوری تنهام دوباره بی تو با اون رنگ چشات

بگی نگی چند وقتیه که دل تنگیام زیاد شده
باز هوایه تورو دارم بهونه هام خیلی شده

بخوای نخوای دوست دارم بیای نیای منتظرم
بگی نگی دغ میکنم اگه تو تنهام بذاری

کاشکی تو گرمای نگات بغض یخیمو بشکنم
حس بکنم که عاشقم شاید که باورت کنم

تو لحظه های خستگی سر روی شونت بذارم
تو اوج بی کسی نیای به گریه عادت میکنم


(رو سنگ قبرم بنویس تنهاترین تنها منم)

همای پنج‌شنبه 3 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 07:51 ب.ظ

عمری گذشت و عشق تو از یاد من نرفت
دل ، همزبانی از غم تو خوب تر نداشت
این درد جانگداز زمن روی برنتافت
وین رنج دلنواز زمن دست برنداشت

تنها و نامراد در این سال های سخت
من بودم و نوای دل بینوای من
دردا که بعد از آن همه امید و اشتیاق
دیر آشنا دل تو ، نشد آشنای من

از یاد تو کجا بگریزم که بی گمان
تا وقت مرگ دست ندارد ز دامنم
با چشم دل به چهره خود می کنم نگاه
کاین صورت مجسم رنج است یا منم ؟

تک پر پنج‌شنبه 3 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 09:04 ب.ظ

سلام ...
بعضی ها فکر می کنند که منصفانه نیست که خدا کنار گل سرخ خار گذاشته .
ولی





بعضی ها خدا رو شکر می کنند که کنار خار گل سرخ گذاشته

تک پر پنج‌شنبه 3 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 09:10 ب.ظ

سلام
وای دیگه داره تموم میشه
تا من باشم تو ترم بهار زیاد بر ندارم
:(((((((((((((((
راستی بوی پیتزا میادا
بذار یه بار دیگه بو کنم
.
.
.
نه اشتباه نمیکنم
بوی پیتزاست
بچه ها مثل اینکه جدی جدی تصمیم گرفتن پیتزامونو بدنا
باورتون میشه
من که باورم نمیشه
یعنی ممکنه
نه!!!
من که باور نمیکنم
قرار نتایج زحماتمونو بگیریم

مردمک یکشنبه 6 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 08:36 ب.ظ


تابستونه
فصل شادی و خنده :)

تک پر دوشنبه 7 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 05:59 ب.ظ

سلام
وای بالاخره تموم شد
این ترم خیلی سخت بود
امیدوارم نمره همه خوب بشه و با موفقیت تموم کرده باشن
گرچه این ترم خیلی سطح امتحانا بالا بود
ولی بیخیال تموم شد بالاخره
حالا کی قراره پیتزا بخوریم؟!؟!؟!؟
(از اون شکلکای خبیث که میخندن)

تک پر دوشنبه 7 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 06:01 ب.ظ

اینام برای اینکه فضای بد امتحانا عوض شه

تک پر دوشنبه 7 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 06:02 ب.ظ

یارو زنه کره ای میگیره
هی بهش میگه تو رو خدا اگه خوابت میاد برو بخوابا رودرواسی نکنیا!

تک پر دوشنبه 7 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 06:03 ب.ظ

یه روز سه تا دزد میرن یه خونه دزدی
که یهو صاحب خونه از خوای بیدار میشه
اونام هر کدوم میره تو یه گونی
صاحب خونه کیسه اولو میزنه دزده صدای نون خشک در میاره
دومی رو میزه صدای گردو در میاره
سومی رو هی میزنه صداش در نمیاد
آخر دزده عصبانی میاد بیرون میگه
آقای عزیز آرده... آرد!میفهمی.....صدا نداره!!!
(خودم دو روز بهش خندیدم الانم که دارم مینویسم خندم گرفته)
---------------------------------------------------------------------------

تک پر دوشنبه 7 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 06:04 ب.ظ

اگرباغ نگاهم پرزخاراست،گلم تاراج دست روزگاراست،به چشمانت قسم بابودن تو،زمستانى ترین روزم بهاراست

آلفرد چهارشنبه 9 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 03:27 ب.ظ

ما کسایی که به فکرمون هستنو به گریه میندازیم..
ما گریه می کنیم واسه کسایی که به فکرمون نیستن..
و ما به فکر کسایی هستیم که هیچ وقت واسمون گریه نمی کنن...........
این حقیقته زندگیه.

آلفرد چهارشنبه 9 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 03:47 ب.ظ

شبِ نیلوفری------(( اِبی ))



باید از عطر ِاقاقی تورو آغاز کنم
باصدای خیس ِبارون تورو آواز کنم
از تماشای قناری به تو پرواز کنم

به تو پل می زنم از بهانه هامو از همه شبانه هامو
می رسم به تو دوباره
بوی عطر ِتو میدن ترانه هامو پر اسمت میشن عاشقانه هامو
از گل و شعرو ستاره......می رسم به تو دوباره

نیستی اما یادت اینجاست....وقت گل کردن ِ رویاست


به تو من می رسم از این شبِ نیلوفری
به تو می رسم من از این راهِ خاکستری

به تو که خاطره هامو به همیشه می بری
به تو پل می زنم از بهانه هامو از همه شبانه هامو
می رسم به تو دوباره
بوی عطر ِتو میدن ترانه هامو پر اسمت میشن عاشقانه هامو
از گل و شعرو ستاره......می رسم به تو دوباره

نیستی اما یادت اینجاست....وقت گل کردن ِ رویاست

دالغا ! چهارشنبه 9 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 04:42 ب.ظ



بیر گئجه آسدیلار آسلانلاری دان قیشقیردی

قورقوشوملار سینه سینده گول آچان قیشقیردی

زالی لار سوردولا دؤرت دؤره دن اندیشه لرین

قدد و قامت یئره دوشدوکجه آذان قیشقیردی

قیزلارین ناله سی قووزاندی بولودلار دؤشونه

هاوالار شاققیدی گؤردوم ساوالان قیشقیردی

قارالیقلاردا قارانلیق تؤره دن بایقوشلار

چاپدیلار آیه لر اوستونده ، قرآن قیشقیردی

بیری نین قیش تایاسین دامدا گامیشلار (جامیشلار ) سؤکدو

بیر آریق توخلو آجیندان باجادان قیشقیردی

گئجه بیر واقت بئله سونجولدو تیکانلار دؤشونه

وای دئیر کن دوداغین یومدو تیکان قیشقیردی

هر گئجه هر یئنی بیر بابکه نئشتر دگدی

آت گؤلوندن قارا قاشقا اوجادان قیشقیردی

داغلارین شیهه سی آز قالدی یئری شاققالاسین

قولاغیم باتدی دئدیم یئر گؤی الان قیشقیردی

صدای محکم هوشنگ جعفری رو بهش اضافه کنین تا خوووووب شنیده شه !



۰۰:۰۰ چهارشنبه 9 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 06:18 ب.ظ

پیستهههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه

آلفرد پنج‌شنبه 10 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 10:45 ب.ظ

تو اون شام ِمهتاب کنارم نشستی
عجب شاخه گل وار به پایم شکستی

قلم زد نگاهت به نقش آفرینی
که صورتگری را نبود این چنینی

پری زاد ِ عشقو مَه آسا کشیدی
خدا را به شور ِتماشا کشیدی
.
تو دونسته بودی،چه خوش باورم من
شکفتیو گفتی از عشق پر پرم من

تا گفتم کی هستی،تو گفتی یه بی تاب
تا گفتم دلت کو،تو گفتی که دریاب

قسم خوردی بر ما که عاشق ترینی
تو یک جم ِ عاشق.......تو صادق ترینی!

همون لحظه ابری رخ ِماهو آشفت
به خود گفتم ای وای........مبادا دروغ گفت!!
.
.
گذشت روزگاری ازون لحظه ی ناب
که معراج ِدل بود به درگاه ِمهتاب

در اون درگه ِعشق چه محتاج نشستم
تو هر شام ِ مهتاب به یادت شکستم

تو از این شکستن خبر داری یا نه؟
هنوز شور ِعشقو به سر داری یا نه؟

تو دونسته بودی،چه خوش باورم من
شکفتیو گفتی از عشق پر پرم من

تا گفتم کی هستی،تو گفتی یه بی تاب
تا گفتم دلت کو،تو گفتی که دریاب

قسم خوردی بر ما که عاشق ترینی
تو یک جم ِ عاشق.......تو صادق ترینی!

همون لحظه ابری رخ ِماهو آشفت
به خود گفتم ای وای........مبادا دروغ گفت!!

.
.

هنوزم تو شبهات اگه ماهو داری
من اون ماهو دادم به تو یادگاری
من اون ماهو دادم به تو یادگاری
من اون ماهو دادم به تو یادگاری
من اون ماهو دادم به تو یادگاری
من اون ماهو دادم به تو یادگاری








آلفرد شنبه 12 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 03:06 ب.ظ

ظهر شیطان را دیدم.

نشسته بر بساط صبحانه و آرام لقمه برمیداشت.

گفتم: ظهر شده، هنوز بساط کار خود را پهن نکرده ای؟

بنی آدم نصف روز خود را بی تو گذرانده اند...

شیطان گفت: خود را بازنشسته کرده ام. پیش از موعد!

گفتم: به راه عدل و انصاف بازگشته ای

یا سنگ بندگی خدا به سینه می زنی؟

گفت: من دیگر آن شیطان توانای سابق نیستم. دیدم انسانها،

آنچه را من شبانه به ده ها وسوسه پنهانی انجام میدادم،

روزانه به صدها دسیسه آشکارا انجام میدهند.

اینان را به شیطان چه نیاز..

آلفرد شنبه 12 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 03:08 ب.ظ

زمین ! بایست

زمین! نچرخ

نچرخ که منتظرند

در پاییز پیراهن نارنجی تنت کنند

جارو به دستت بدهند

و محکومت کنند

تمام خاطرات بهار را

از ذهن خیابان ها پاک کنی

آلفرد یکشنبه 13 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 01:22 ق.ظ

یک پسر کوچک به یک ستاره نگاه کرد و گریه را سر داد...
ستاره گفت: پسر،چرا گریه می کنی؟
پسر گفت: تو خیلی ازم دور هستی،من هرگز قادر نخواهم بود تو را لمس کنم.
ستاره پاسخ داد، پسر اگر من هم اکنون در قلب تو نبودم تو نمی توانستی مرا ببینی!

نتیجه ی اخلاقی:((هرکس بر مبنای تفکراتش هر نتیجه ی اخلاقیو که دوس داره می تونه برداشت کنه)) :دی!

آلفرد یکشنبه 13 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 01:25 ق.ظ

زیستن

آبهای عمیق، نرم و سوزان در جریانند

مردمان خردمند

آرام زندگی می کنند.

تو و شما

او بی آنکه بخواهد

یک "تو" مهربان و صمیمی را

به جای "شما"ی پوچ و تهی بر زبان راند.

و در دل عاشق من

تمام آرزوهایم را برانگیخت.

من اندیشناک در برابرش ایستاده ام.

طاقت ندارم نگاه از نگاهش بردارم.

می گویم:"شما چقدر دوست داشتنی هستید"

و با خود می اندیشم

"چقدر دوستت دارم"

تصویر

بالای پنجره ام

در لاجوردی زلال آسمان

ستاره ی کوچم تنهایی می درخشد

در اینسویش غروب تیره ی سرخفام

در آنسویش ماه

با رنگی پریده!



((س.ت))

آلفرد یکشنبه 13 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 01:28 ق.ظ

من نه آنم که آهسته و پیوسته رود!!!!!!!!!

آلفرد یکشنبه 13 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 01:30 ق.ظ

من همانم که گهی کندو گهی خسته رود!!!!
گهی کندو گهی خسته!!!
گهی کندو گهی خسته!!
گهی کندو گهی خسته!

آلفرد یکشنبه 13 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 02:38 ب.ظ

دیروز ِتو گذشت،
دیشب ِتو گذشت،
امروز ِتو گذشت،
آیا در میان این همه گذشت،
تو هم می گذری؟؟

پسته پنج‌شنبه 17 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 12:27 ق.ظ

بهمنی های گل از این به بعد توی جلد ۲۴ نظر بدین !!
(واسه تنوع اینجا نوشتم :دی)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد